یادداشت های دکتر محی الدین قنبری

درباره دین و فرهنگ: برای آگاهی، برای بهی

یادداشت های دکتر محی الدین قنبری

درباره دین و فرهنگ: برای آگاهی، برای بهی

سلام خوش آمدید

     در نشستی که دیروز 14 دی ماه 1400 در خانه گفتگو Club House برگزار شد، در کنار آقای دکتر اردشیر منصوری و دکتر حسن محدثی و دیگر گرامیان پیرامون شناخت مولوی از انسان و زن و مرد و مردمان گفتگو شد. 
    در مجله «نگاه آفتاب» تنها نشریه اختصاصی به مکتب مولوی در ایران، مقاله ای نوشته ام با نام «جان دلیر مولوی: حق عاقلی و حد عاشقی» در این جستار کوشیده ام که صورتبندی مولوی را از دو مقوله عقل و عشق دریابم و با دیگر نظرها و نظریه ها بسنجم. بخشی از این جستار بدین قرار است:

«شد خارها گلزارها از عشق رویت بارها»(مولوی)
کاری از مجموعه اردشیر رستمی در نگاه آفتاب شماره چهارم

روانشناسی دین و معنویت این را به ما آموخته است که ذهن های ساده، توان پرسشگری و امکان پردازش بیشتر را ندارند آنان مستعد بنیادگرایی (1) و سربازانِ بالقوه بردگی اند. آنان جامعه ای برده خو را تشکیل می دهند و جامعه برده خو از اخلاق و سلامتی به غایت دور است.
      کتاب دوست و همکار ارجمند، سرکار خانم دکتر صبا فدوی پس از کوشش و پژوهشی گسترده درباره اندیشه های عین القضات همدانی کشته شده در سال 525 قمری  به دست دوستان فرهنگ و اندیشه رسید و در برگ تقدیم، هدیه به اهل شک شد که به گفته عین القضات «اهل شک عزیزاند». قطعه های انتخابی دل انگیز در کنار بحث های دراز دامن و تخصصی و گفته های نو در این کتاب بسیار به چشم می خورد 

روز شنبه 13 آذر ماه 1400 به یاری انجمن روانشناسی دانشگاه آزاد نیشابور وبیناری برای گروه روانشناسی برگزار شد که در آن سخنرانی و پرسش و پاسخ به رویکردها، تاریخچه، دشواری های مطالعات روانشناختی، سنت های روانشناسی دین و معنویت و همچنین فضای حاکم بر این دامنه پرداختم. در آغاز گزیده ای از گفتارهای موجود از سیر تحول معنویت در مسیحیت تا زیست معنوی در زندگی صنعتی مورد بحث قرار گرفت

منابع اصلی شناخت مولوی را می توان همچون انگشتان دو دست در دو دسته پنج تایی شمارکرد. نخست نوشته هایی است که از خود مولوی یا منسوب به اوست اینها عبارتند از:

- مثنوی معنوی در شش دفتر که خود مولوی آن را اصولِ اصولِ اصول دین می دانست.

1. از طبیعت که گذشتیم جادو نرم افزار و ناموس زیست آدمها در قبیله و آل و ایل شد. جادو راهی بود به امید، کاری بود برای بهتر شدن و بیشتر داشتن. جادوگران سرآمدان بودند و به آدمیان آن می دادند که از جانوران جدا باشند و بهتر زندگی کنند، دست کم امیدی بیشتر و خیالپردازی ای بیشتر. آنان با «تسلط بر نوعی قدرت از طریق وحدت با ذاتی نادیدنی یا ارواح» به دفع شر و جذب خیر می پرداختند. آنان بیشتر از پیشگویان آموزش می دیدند و از فرهمندی در اجتماع برخوردار بودند. برخی مستقر بودند و برخی سیار. (1) جادو راهی بود برای چیرگی بر کیهان و موجوداتش که آنی باشد که ما می خواهیم.

سال 1395 مقاله ای نوشتم به یاد و خاطره فریدالدین عطار نیشابوری، پرسش اصلی آن این بود که انگیزه های عطار در نگارش تذکرة الاولیاء چه بود؟

می‌توانیم مجموع انگیزه‌های عطّار را در نگارش تذکرة الاولیاء یک جا ببینیم و به دسته‌بندی، تحلیل و نقد آنها بپردازیم:

    همان طور که فرگشت نشان داد انواع گیاهان و جانوران ریشه و پیوندهای مشترکی دارند ولی این محیط است که آنها را گونه گون و به رنگ ها و شکل های مختلف و با سادگی و پیچیدگی های کم یا زیادتر در آورده، همان طور که کشف ژن هم این پیوندها را بیشتر برایمان نشان داد و بسیاری از آنچه در نظریه فرگشت آمده بود را در اندازه های قانون علمی به واقعیت نزدیکترمان کرد، نوام چامسکی هم نشان داد که

1. به نظر می رسد از دوران های دور بین سامانه خدایان یا الاهیات با سامانه سیاسی نسبتی بوده است و فرمانروا و شاه زمین با فرمانروا و ملک آسمان و زمین نسبتی اگر چه خودخوانده داشته و نمود و نماینده ای برای اراده او بوده است. دو گانه قدرت و معرفت در علوم اجتماعی این را به ما نشان می دهد که قدرت پایه هایی در دانش دارد و از سویی دین، دانش و هنر و معرفتی را که براندازه قامت خود باشد را بر می تابد و از دیگر گفتارهایی که با خود تناسبی نبیند پرهیز می کند و گاه با آن می ستیزد.

2.  اندیشه توحید در دیرترین زمان در مصر توسط شاه مصر اخناتون (Amonhotep IV) در حدود 3300 سال  و اندی پیش خورشید (آتون) را خدایی یگانه خواند و این پیش از اندیشه توحیدی مطرح در دین یهود است.

    در سال 1384 در مجله زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد نیشابور مقاله ای نوشتم درباره بیان های گوناگون صوفیان درباره مقام ها و منازل سلوک. از آن جایی که این مقاله جایی در اینترنت منتشر نشده است نتیجه این تحقیق را که با بررسی بسیاری از متون عرفانی بدان رسیده ام در اینجا یاد می کنم. تقریرهایی که عرفا و متصوفه از مقام های سلوک داشته اند را می توان بر شش اساس استوار دید:

1. تقریرهای عام از مقامات
2. تقریر مقامات بر مبنای آیات قرآن کریم
3. تقریر مقامات بر اساس اطوار وجودی انسان

4. تقریر مقامات با توجه به اسماء الاهی

5. تقریر مقامات با ماهیتی حکمی و فلسفی

6. تقریر مقامات با ماهیتی ادبی و ذوقی

موسسه سروش مولانا یازدهمین بزرگداشت شمس و مولانا را برگزار می کند:

سروش مولانا


توهم دانایی داریم و توهم درستی!

نکته های ما برای خودمان خیلی مهم و ارزنده است و برای دیگران گاهی به اندازه صدای باد لای شاخه های درخت ارزش ندارد. خوبیهایمان در چشممان بسیار بزرگ است و در چشم دیگران عادی و معمولی به نظر می رسد؛ آن سوی دیگر، خطاهایمان در چشم ما ناچیز و کوچک اند و در چشم دیگران عظیم و چشم ناپوشیدنی. 

  • ۰ نظر
  • ۲۲ شهریور ۰۰ ، ۱۴:۵۶

   گاهی کسانی فکر می کنند «گفتمان/گفتار Discourse» کلمه ای مد روز به جای گفتگو است، حال آنکه ترجمه استاد داریوش آشوری برای این واژه گفتمان بوده است و با گفتگو فاصله دارد و اینها را نباید به جای هم به کار برد. 18 سال پیش در مرکز گفتگوی تمدنها اولین بار از آقای دکتر محمدعلی آقازاده الستی درباره تحلیل گفتمان شنیدم و بعدها افتخار بهره بردن در کلاس های آقای دکتر محمدرضا تاجیک را که در ایران و انگلستان تحلیل گفتمان خوانده اند داشتم و منابعی دیگر هم در پرسش از چیستی گفتمان خواندم و شنیدم. تا امروز تعریف من از گفتمان این است:

روزی نیست که گفتارها و گفتگوهایی درباره دین انجام نشود اما همچنان تعریف دین محل پرسش است. پس از سالها دانشجویی در راه دین تعریف من این است:

آنچه امروز ما را واداشته که درباره تنهایی سخن بگوییم، تکثیرِ تجربه تنهایی است؛ دیگر در تجربه تنهایی تنها نیستیم و این به ما فرصت داده که درباره‌اش گفت‌و‌گو کنیم. این جستار در پی واگویی دو کلان‌‏روایت «سنتی» و «مدرن» از تنهایی در فرهنگ ماست و منظور از «ما»، انسان‌‌هایی هستند که در ایرانِ فرهنگی زندگی می‌‌کنند. یکی از دشواری‌‌های انسان امروز، «تنهایی» است و در فلسفه روش تحقیق در علوم انسانی می‌‌توانیم سه رویکرد یا سرمشقِ تفسیری، اثباتی و انتقادی را در نظر گرفته و به مطالعه و شناخت تنهایی بپردازیم.

 



نگاه آفتاب

 

  • ۰ نظر
  • ۲۳ خرداد ۰۰ ، ۱۴:۰۵

  دیروز پنج شنبه 23 اردیبهشت 1400  حجة الاسلام دکتر علی شیخ الاسلامی استاد عرفان اسلامی ایرانی در دانشگاه های ایران درگذشت  و ما هم چند سالی افتخار آشنایی(۱۳۸۱) و شاگردی آقای دکتر شیخ را از ۱۳۸۳ داشتیم. استاد زاده به سال ۱۳۱۵ در شیراز بود و پیش از انقلاب در دانشگاه تهران ادبیات فارسی خوانده بود و تا همین چند ماه پیش در دانشگاه آزاد و دیگر دانشگاهها به تدریس ادامه داد. مردی با صفا و خاکی و بااخلاق بود. فصوص درس می داد و تقریبا می شد گفت که مضمون این کتاب را حفظ کرده بود.

  • ۰ نظر
  • ۲۹ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۳:۵۴


    1. من بر این باورم هر رفتاری که در انسان می بینیم ناشی ازپاسخ به نیازی شکل گرفته و در آن هنگام ضرورت بوده است. ما قتل می کنیم حسد داریم دروغ می گوییم و اینها برای بقای ما سودبخش بوده اند. چرا برخی از جانوران جانداران دیگر را نمی کشند و برخی دیگر می کشند؟ زمانی که نیاز بوده و توانسته ایم آموخته ایم و آن کار را کرده ایم. ما فرزندان قاتلان و تبهکاران و حسودهای موفق پیشین هستیم؛ آنها که نکشتند کشته شدند؛ آنها که حسد نداشتند خورده شدند؛ آنان که دروغ نگفتند و فرصت را از رقیب ندزدیدند دزدیده و شکار شدند؛ ما نوادگان جنایتکارانی پیروزیم.

  • ۱ نظر
  • ۲۷ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۳۹

این مشهور است که دوستی و نفرت زیاد در هر کسی خطای شناختی و رفتاری پدید می آورد (1). همین ماجرا را در دوستی شاگردان و دوستان به استادان و بزرگان می بینیم. چه داستان ها که نساختند و چه هذیان ها که نگفتند و چه کرامت ها که نتراشیدند. نمونه زیر را از فریدون احمد سپهسالار (سده هشتم) درباره مولوی که از او با عنوان خداوندگار یاد می کند ببینید: