- ۱ نظر
- ۲۶ دی ۹۹ ، ۲۱:۵۱
از قدیم گفته اند حکمت، نکبت است و دانش شوم! اما چرا؟! چون فردی که راه دانایی و خردمندی را در پیش بگیرد ناگزیر با مردم فاصله ای پیدا می کند و پرکردن این شکاف آسان نخواهد بود. اینکه در قرآن کریم هم آمده است که «اکثرهم لا یعقلون» یا زمانه به مردم نادان (شکارچی ها و فرصت طلب ها) زمام امور را می دهد و نه اهل دانش و فضل، حکایت تازه ای نیست. اما در عصر اطلاعات و آموزش همگانی و به اصطلاح حاکمیت قانون بد نیست که این گزارش را از سایت ترجمان بخوانیم تا انتظارات خودمان از دیگران و حتا از خودمان کم شود با هم مهربانانه تر رفتار کنیم چه آنکه همه ما گاهی، گاهی کم گاهی بیش از خردورزی دور می شویم.
سعادت و خوشبختی چیست و نظریه های سعادت چه می گویند؟ این همه تلاش و کوشش برای خوشبختی بشر معطوف به چه چیزهایی بوده است؟ کتاب سعادت از نشر ققنوس که مدخلی از دانشنامه استنفورد است را خواندم. به نظرم آمد ارزش خلاصه کردن دارد. چکیده ای از آن را اینجا برای شما می گذارم شاید که برای سعادتتان مساعدتی شده باشد.
شادی را دزدیده اند او را بیمار کرده اند اگر نه همیشه پر هزینه نیست.
شادی ساده و بی مقایسه با گذشته است، از آینده نترسیده است. آرامش و شادی با هم راه می روند لب ساحل دست در دست هم؛ آرامش کجاست؟ وقتی قلم و قلمویی دستت می گیری همه درد و فشارهایت می آید نوک آن قلم و می ریزد روی صفحه هر کجا، درست شبیه کنگره های گنبد سلطانیه که وقتی زلزله می آمد آنها ویران می شدند و نه دیوارهای ضخیم با عمق هفت متری این دژ، شاد می شوی.
شادی و مرگ خواهی، نه، چرا مرگ! شادی و نخواستن هم با هم دوست اند. هر اندازه بخواهی بیشتر رنج می کشی وقتی همه کارهای به اصطلاح مهمت را می گذاری و بیهوده و بی هوا دست در رنگ می زنی، جنگ با جنگ می کنی؛ شادی می آید و به رویت بوسه می زند آزاد می شوی. شادی بیش از داشتن با نخواستن رابطه دارد. شادی شادی تو چه غریبه ای در دنیای اقتصادی هدفمند ما! تو گمشده ای! بیچاره ما!!
به نظرم وقتی می توانیم به معنای زندگی فکر کنیم که بتوانیم بمیریم و بعد از خود بپرسیم چرا باید بمانیم؟
آیا معنای زندگی برای یک گوسفند با معنای زندگی برای یک گرگ برابر است؟ چرا فکر کنیم معنای زندگی برای همه انسانها می تواند یا از آن بدتر باید یک چیز باشد؟!
درسی را بر عهده بنده گذاشته اند به نام «جامعه شناسی حقوق». این درس از درس های اختیاری رشته حقوق در کارشناسی به ارزش یک واحد است. این درس از سویی با فلسفه از سویی با جامعه شناسی و از سوی دیگر با حقوق در پیوند است و نخستین کتاب درسی آن در ایران به نام «جامعه شناسی حقوق» به قلم هانری لوی برول در دانشگاه تهران ترجمه و منتشر شده است. پس از آن زنده یاد مصطفی رحیمی سه گزیده در این باره را در نشر امیرکبیر به نام «حقوق و جامعه شناسی» منتشر کرد(1358). مترجم ارجمند یک برگ و اندی یادداشت پیش از آن سه برگزیده نوشته است و چند سطری از آن به قرار زیر است:
حقوق و ادبیات برادرند.
این گفته شاید در وهله نخست غریب به نظر آید،
دیشب داشتم کتاب می خواندم دیدم برخی کلمه ها در ذهنم با خودش حاشیه دارد و این حاشیه ها مخل معنای نوشته است که می خواهد به من برساند.
برخی واژه ها چگونه در ذهن ما فربه تر از ظرف و معنایی می شوند که در کتابهای لغت آمده. مثلا وقتی شما می گویید انقلاب* این کلمه با خودش کلی حاشیه دارد. وقتی می گویید زن* وقتی می گویید پول* وقتی می گویید آزادی* بیچاره ما بیچاره واژه ها.
چرا در دنیای امروز هم زبانی کمتر از هم رنگی پوست، از هم مسلکی و دین مشترک و کمتر از ملیت و هم وطنی مورد توجه قرار گرفته است؟ به نظر می رسد اینجا انسانها و جوامعشان قربانی سیاست و منافع اهلش شده باشند. هم زبانی به همدلی و انسانیت نزدیکتر است و نیازها و پیوندهای انسانی بیشتری را نسبت به آن دیگران برآورده می کند. تاکید بر هم زبانی می تواند جغرافیای روابط انسانی را بهبود بخشد و هویتهای بهتری نسبت یه این دنیایی که داریم فراهم کند. برای مثال اگر هم زبانی را در مورد زبان فارسی یا کوردی را در نظر بگیریم می بینیم که تا چه اندازه مردم کشورهای منطقه می توانند به هم نزدیکتر باشند تا آنکه تأکید بر ملیت باشد؛ رنجها کم می شود و شادی ها می افزاید. علاوه بر آن هر انسان می تواند بکوشد تا با مردمی دیگر از جهان هم زبانی پیدا کند در حالی که ملیت یا رنگ پوست قابل تغییر نیست و این مرزهای غیرقابل تغییر موجب جدایی و دشواره هایی می شود.
همزبانی خویشی و پیوندی است
مرد با نامحرمان چون بندی است
بسیاری از ایرانیان در ستایش کتاب شکوهمند دهقان زاده طوسی حکیم ابوالقاسم فردوسی (416
ق) که نام او و پدرش هم به درستی دانسته نیست چنین گفته و شنفته اند که او با
شاهنامه عاملی بوده برای بازماندن زبان فارسی و البته در این تردیدی نیست که نقشی داشته است. گذشته از اینکه این اثر چگونه چنین مانعی شده بود برای تغییر زبان فارسی به عربی تا
ما ایرانیان همچون مصریان با تغییر دین، عرب زبان نشویم به نظر می رسد کاری دیگر
از کار فردوسی مهمتر بوده است و آن کار ترجمه قرآن به زبان فارسی بوده است.
چه کنیم با مرگ و چه کنیم با زندگی!
از کدام به کدام پناه بریم؟!
شنیدم امروز استاد هنرورزی سرطان گرفته و خود را در خانه حبس کرده
هنرجویانش پیگیر و نگران شده اند و در یافته اند که استادشان بیمار شده
دلداری اش داده اند و غمخواری اش کرده اند و گریسته اند برخی برایش
کوشیده اند تا کمکش کنند و از درد و هزینه هایش بکاهند و
خرد و مهر هر دو می سوزند که گیتی بیفروزند و این چکیده جوانمردی است:
افزون خواستن دیگری بر خود (ایثار).
این جمله را برای یکی از بانوان کوشا و دانای سرزمین فرستادم گفت که زنان در تاریخ مهر ورزیده اند و جوانزنی کرده اند. راست گفتند ایشان.
جوانزنی، جوانمردی یا برنایی و فتوت زبان با ما چه می کند! زبان جغرافیای ذهن آدمی است و ادبیات دستور زبان است و دستور زندگی. هر واژه اش برچسبی است و ظرفی که در آن می اندیشیم و زندگی می کنیم. به چه زبان گفتار می باید گفت؟ می گوییم و لال می شویم می اندیشیم و می ریشیم.
ما درباره چه چیزی سخن می گوییم؟
آنچه درباره اش سخن می گوییم امری عینی و واقعیت داشته در بیرون از ذهن ما است یا امری ذهنی و برساخته احساس و باورهای ما؟
تصوف امری عینی است یا ذهنی؟
به نظر می رسد که تصوف نسبت به عرفان از عینیت بیشتری برخوردار است. از واژه آن که شروع کنید که اغلب به پشمینه پوشی بر می گردانندش بگیرید تا سلسله ها و پیامدهایشان در جغرافیای زیستی ما.
خب وقتی در مورد امری عینی سخن می گوییم یادآوری زمان و مکانش آغازی روشن برای آن است.
مانوئل کاستلز یک بحثی دارد در عصر اطلاعات که هویت (فرایند معناسازی) را سه گونه می داند:
هویتهای مقاومت
هویتهای برنامه ای
هویتهای مشروعیت بخش».
تشیع امامی اغلب هویت مقاومت داشته و متون و ادبیات و ارزشهایش در آن هویت تعریف شده حال آنکه پس از صفویه، امامیه به سوی هویتی برنامه ای حرکت کرد و به خصوص با جمهوری اسلامی اهداف و برنامه های جدیدی برای مکتب جعفری تعریف شد. محتوای فرهنگی و مذهبی این دو نوع هویت یک شکاف و مغایرت بین این دو هویت ایجاد می کند که اگر برطرف نشود هزینه ساز خواهد بود.
هویت مقاومت برای آغاز است اما در کمالی دیگر به هویت برنامه ای نیازمندیم. چگونه می توان محتوای فرهنگی محرم و مراسم آن را از هویت مقاومتی به سوی هویت برنامه ای سوق داد؟
• جنوب غرب آسیا و خلیج فارس (عرب ها): 56%
• جنوب شرق آسیا: 24%
• آسیای صغیر: 6%
• آسیای مرکزی: 4%
• شرق آفریقا : 4%
• شمال آفریقا: 2%
• جنوب شرق اروپا: 2% (1)