یادداشت های دکتر محی الدین قنبری

درباره دین و فرهنگ: برای آگاهی، برای بهی

یادداشت های دکتر محی الدین قنبری

درباره دین و فرهنگ: برای آگاهی، برای بهی

سلام خوش آمدید

۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محی الدین قنبری» ثبت شده است

پژوهشگران معاصر به بنیادهای فکری جریانهای معنوی اسلام در موضوعاتِ مرتبط با حیات مادی و شیوه های زندگی دنیایی کمتر توجه کرده اند. کسب و کار، از جملۀ این مقولات است که در دوران معاصر اهمیت ویژ های یافته و از قضا، در معنویت اسلامی نیز به ابعاد اخلاقی و معن وی آن توجه شدهاست. ملامتیان خراسان که از اصیلترین گروههای معنویتگرای ایرانی در دوران اسلامی اند، نگرشی ویژه به کسب و کار به مثابه امری معنوی داشته اند. توجه به مبانی فکری و شیوۀ عملی برجسته ترین نمایندگان اهل ملامت) حمدون قصار، ابوالحفص حداد و عثمان حیری (با روش تحلیل متنی، نشان می دهد که تأکید آنان بر ملامت نفس و در پی آن، پنهان داشتن سلوک و مبارزه با ریاکاری، سبب نقد آنان از کسانی شده که به بهانة زهد و توکل، بر ترک کسب و کار توصیه می کرده اند. اندک گزارشهای موجود نشان می دهند که اهل  ملامت هم در عرصۀ نظر و هم در عرصۀ عمل، کار را وسیله ای برای رشد باطن و مبارزه با نفس می دانسته اند. در نظر آنان، کار بهترین راه برای کسب روزی حلال است و با پرداختن به آن، علاوه بر خوارداشتن نفس، سالک از سقوط در دام ر یاکاری رها می شود و اینکه، کار نه تنها با دو آموزۀ توکل و فقر منافات ندارد، بلکه، چون یکی از بهترین راههای اخفای سلوک است، پرداختن به آن ضروری است.

اعتراض های اخیر در جامعه تنها متعلق به نسل جوانان نبود و نیست و شکافهایی دیرین در جامعه ما بر محور جنسیت، نابرابری های اقتصادی، عقیدتی و گاه مالکیتی و مسائلی حل نشده از بنیاد های زندگی همچون راهبردی پایدار در پیوند با دیگر دولت ها و مسئله اتمی یا مسائل محیط زیستی هر از گاهی سر باز می کند و از دهانه اجتماع، گدازه هایی از جوشهای زده شده که همان انسانها و سرمایه هایشان است سرریز می کند و می سوزد. این بار جوانان بیشتر سوختند و نام و یادشان بر سر زبانها افتاد و صحبت از آن شد که اینها چگونه اند و چه فرق هایی با ایرانیان پیشین دارند؟ گویی نسلی ناشناخته پیش روی حکومت و نسل های پیش ظهور کرده است. برخی بر آن شدند که این ویژگی ها را برشمرند و گفتارهایی در این باره دیده شد. این فهرست فرضیه هایی در ویژگی و امتیاز این نسل جوان از ایرانیان با نسل های پیشین برمی شمرد:

ویژگی اول:

 سطح مشارکتشان از نسل های پیشین بیشتر است. آنها به گونه ای مشهود در خواسته هایشان فعال اند و بخش خاکستری نازک تری دارند.

آشنا؟ خوشی؟ پسند یا دوست؟ اینها پیشنهادهایی برای دقت بیشتر در دوستی است. مردمی که چیزی یا رفتاری برایشان مهم باشد برایش فکر می کنند، واژه می­ سازند و روز به روز آن را بهبود می بخشند و گرامی می­دارند. در سرزمین ما که در این سال­­های واپسین در میان کشورهای جهان در خشونت رتبه می ­آورَد، داشتن یک دوست خوب یک غنیمت است. دوستان خوب گاهی بیشتر از فامیل به ما کمک می کنند و در جامعه ای شبکه ای که پیامدی از کلان شهرنشینی و صنعتی شدن است دوستان جای خانواده و فامیل را پر می کنند و شبکه های دوستان، جایگزین شجره خاندان می شود.

نمی دانیم جمعیت هر یک از اهل تشیع و تسنن در ایران چند نفرند! ولی هر دوی اینها با هم 99/6% از جمعیت کل ایران در سال 1395 (آخرین سرشماری) اعلام شده اند.

در سال 1960 یعنی 62 سال پیش بین 10 تا 15 هزار زرتشتی در ایران زندگی می کردند که نزدیک به 6500 نفر از آنها در تهران و 3700 نفر در کرمان و 700 نفر در یزد بوده اند. تداوم این دین در  ایران به سبب کاهش موبدان یعنی دینیاران زرتشتی رو به تهدید است در دهه 1930 نزدیک به 200 موبد در یزد وجود داشته اما در سال 1964 شمار آنها حتا به ده نفر هم نمی رسید. جمعیت زرتشتیان در هند هم رو به کاهش گذاشته است. پارسیان نامی است که این جمعیت در هند به خود گرفته اند و در سال 1951 نزدیک به 116 هزار نفر پارسی در هند زندگی می کردند این شمار در سال 1975م به نزدیکی 85 هزار نفر رسید که در حدود 31 هزار نفر کاهش را نشان می داد.(1). جالب آن است که در گزارش زیر جمعیت زرتشتیان ایران در سالهای 1390 تا 1395 به جای آنکه بیشتر شود هشت درصد هم کم شده است! جمعیت ایران در این مدت 60 سال گذشته نزدیک به سه و نیم برابر شده است و جمعیت زرتشتیان ایران نزدیک به دو برابر شده است. 

  • ۱ نظر
  • ۱۹ شهریور ۰۱ ، ۱۵:۵۵

   آدمها همچون انگل، جانورانی زیان بار برای جهان هستند؛ کم توانی شان آنان را واداشت تا توانمند شدند چندان که در دریا نهنگ بگیرند و در آسمان از عقاب بیشتر بپرند اما این توانمندی چه سودی داشته است؟

   در میان کتابخانه پدرم در کودکی نام کتابی مرا به خود وامی داشت: انسان چگونه غول شد؟» غول شد و همه زندگی بسیاری از گیاهان و جانوران را برای خود کرد. غول واقعی! زندگی آدمهای دیگر را هم از آن خود کرد هر اندازه بیشتر و بیشتر تا آنجا که هر انسانی که آدمهایی بیشتر را برای خود مصرف کرده بود را کبیر می خواندند و شماری هم احمقانه به کبیرشان افتخار می کردند! نادرشاه کبیر، چنگیز کبیر، اسکندر کبیر، داریوش یا خشایار شاه کبیر و بالاخره کهن ترین کبیر در ایران کوروش کبیر و همه کبیرهای کوچکی که زندگی انسانهایی صغیر یا کبیر را برای خود و آرمانهای پوچ و پلشتشان فروپاشانده بودند تا کبیر شوند و به آرزوهای دور و درازشان برسند. انگار زندگی را گذراندن و فکر نکردن آسان تر است. انگار آدم ها دو جور اند یک عده ای اول زندگی می کنند بعد فکر می کنند و عده ای دیگر اول فکر می کنند بعد زندگی می کنند. شما چگونه اید؟

  • ۱ نظر
  • ۱۱ شهریور ۰۱ ، ۱۳:۱۷

 آموزه‌های عبید زاکانی (د 772 ق) در اخلاق الأشراف از دامنه گسترده‌ای از دانش مانند آثار ادبی، تاریخی، تفاسیر قرآن و متون عرفانی، کتب اخلاقی و آثار فلسفی سرچشمه گرفته و عبید در ترسیم اخلاقِ «مذهب منسوخ» و «مذهب مختار» در رسالۀ خود با خلاقیت و آزادی از آن­ها بهره برده است. او گاه این منابع را چنان دگرگون کرده که از آن­ها تنها صورتی ضعیف برجای مانده است و گاهی هم به ویژه در بهره ­گیری از منابع اخلاقی، نهایت دقت را در رعایت امانت به کار برده است. عبید زاکانی از متن­ هایی اخلاقی و عرفانی و ادبی مانند تهذیب الاخلاق ابن مسکویه، احیاء علوم الدین غزالی، اخلاق ناصری خواجه نصیر طوسی و گلستان سعدی بیشترین تأثیر را پذیرفته است.

  • ۰ نظر
  • ۲۹ خرداد ۰۱ ، ۱۱:۳۲

     صدها هزار سال نبرد برای بقا، ده ها هزار سال جنگ و بالاخره رقابتی نفس گیر گاه چنان جدی بود که جایی برای چیزی دیگر در زندگی نمی گذاشت. اگر زمانی هم می رسید که زمان زمانه آشتی و صلح بود نمایشی از نبردهایی توافق شده با هزینه هایی مدیریت شده یا نشده انسان هایی را به جان هم می انداخت که فرادستان ببینند و لذت و ببرند. گلادیاتورها و کُشتی گیرها به جان هم می افتادند و مسابقه هایی بدن های آدم ها را می آزمایید. مناظره هایی هم که این روزها برگزار می شود کمتر از آن نیست.  

  • ۰ نظر
  • ۰۹ خرداد ۰۱ ، ۱۸:۴۵

به مناسبت بزرگداشت حکیم خراسان و زبان ایرانیان ابوالقاسم فردوسی در روز 25 اردیبهشت 1401 در مسجد دانشگاه آزاد نیشابور سخنرانی ای داشتم با عنوان «گزارش شاهنامه فردوسی در شهر ثعالبی نیشابوری». 
  • ۰ نظر
  • ۳۱ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۳:۴۱

در روز 23 فروردین 1401 گفتگویی با دیگر استادان و گرامیان از جمله جناب استاد اردشیر منصوری در پیوند مولوی با رمضان داشتیم که عنوان آن عبارت بود از «رمضان، ماه نوزایی». 


  • ۰ نظر
  • ۳۱ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۲:۵۶

   این مجسمه را دیده اید؟ فکر نکنم! 
   پیکره ای هشت متری از جنس برنز به وزن 10 تن که از رو به رو به دور دست می نگرد و از پشت سر وقتی که از پنجره های کتابخانه ملی نگاه می کنید در هوای دودآلود زمستان تهران دارد به پرچم ایران سلام می دهد.

     در نشستی که دیروز 14 دی ماه 1400 در خانه گفتگو Club House برگزار شد، در کنار آقای دکتر اردشیر منصوری و دکتر حسن محدثی و دیگر گرامیان پیرامون شناخت مولوی از انسان و زن و مرد و مردمان گفتگو شد. 
    در مجله «نگاه آفتاب» تنها نشریه اختصاصی به مکتب مولوی در ایران، مقاله ای نوشته ام با نام «جان دلیر مولوی: حق عاقلی و حد عاشقی» در این جستار کوشیده ام که صورتبندی مولوی را از دو مقوله عقل و عشق دریابم و با دیگر نظرها و نظریه ها بسنجم. بخشی از این جستار بدین قرار است:

«شد خارها گلزارها از عشق رویت بارها»(مولوی)
کاری از مجموعه اردشیر رستمی در نگاه آفتاب شماره چهارم

روز شنبه 13 آذر ماه 1400 به یاری انجمن روانشناسی دانشگاه آزاد نیشابور وبیناری برای گروه روانشناسی برگزار شد که در آن سخنرانی و پرسش و پاسخ به رویکردها، تاریخچه، دشواری های مطالعات روانشناختی، سنت های روانشناسی دین و معنویت و همچنین فضای حاکم بر این دامنه پرداختم. در آغاز گزیده ای از گفتارهای موجود از سیر تحول معنویت در مسیحیت تا زیست معنوی در زندگی صنعتی مورد بحث قرار گرفت

1. از طبیعت که گذشتیم جادو نرم افزار و ناموس زیست آدمها در قبیله و آل و ایل شد. جادو راهی بود به امید، کاری بود برای بهتر شدن و بیشتر داشتن. جادوگران سرآمدان بودند و به آدمیان آن می دادند که از جانوران جدا باشند و بهتر زندگی کنند، دست کم امیدی بیشتر و خیالپردازی ای بیشتر. آنان با «تسلط بر نوعی قدرت از طریق وحدت با ذاتی نادیدنی یا ارواح» به دفع شر و جذب خیر می پرداختند. آنان بیشتر از پیشگویان آموزش می دیدند و از فرهمندی در اجتماع برخوردار بودند. برخی مستقر بودند و برخی سیار. (1) جادو راهی بود برای چیرگی بر کیهان و موجوداتش که آنی باشد که ما می خواهیم.

سال 1395 مقاله ای نوشتم به یاد و خاطره فریدالدین عطار نیشابوری، پرسش اصلی آن این بود که انگیزه های عطار در نگارش تذکرة الاولیاء چه بود؟

می‌توانیم مجموع انگیزه‌های عطّار را در نگارش تذکرة الاولیاء یک جا ببینیم و به دسته‌بندی، تحلیل و نقد آنها بپردازیم:

    همان طور که فرگشت نشان داد انواع گیاهان و جانوران ریشه و پیوندهای مشترکی دارند ولی این محیط است که آنها را گونه گون و به رنگ ها و شکل های مختلف و با سادگی و پیچیدگی های کم یا زیادتر در آورده، همان طور که کشف ژن هم این پیوندها را بیشتر برایمان نشان داد و بسیاری از آنچه در نظریه فرگشت آمده بود را در اندازه های قانون علمی به واقعیت نزدیکترمان کرد، نوام چامسکی هم نشان داد که

1. به نظر می رسد از دوران های دور بین سامانه خدایان یا الاهیات با سامانه سیاسی نسبتی بوده است و فرمانروا و شاه زمین با فرمانروا و ملک آسمان و زمین نسبتی اگر چه خودخوانده داشته و نمود و نماینده ای برای اراده او بوده است. دو گانه قدرت و معرفت در علوم اجتماعی این را به ما نشان می دهد که قدرت پایه هایی در دانش دارد و از سویی دین، دانش و هنر و معرفتی را که براندازه قامت خود باشد را بر می تابد و از دیگر گفتارهایی که با خود تناسبی نبیند پرهیز می کند و گاه با آن می ستیزد.

2.  اندیشه توحید در دیرترین زمان در مصر توسط شاه مصر اخناتون (Amonhotep IV) در حدود 3300 سال  و اندی پیش خورشید (آتون) را خدایی یگانه خواند و این پیش از اندیشه توحیدی مطرح در دین یهود است.

    در سال 1384 در مجله زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد نیشابور مقاله ای نوشتم درباره بیان های گوناگون صوفیان درباره مقام ها و منازل سلوک. از آن جایی که این مقاله جایی در اینترنت منتشر نشده است نتیجه این تحقیق را که با بررسی بسیاری از متون عرفانی بدان رسیده ام در اینجا یاد می کنم. تقریرهایی که عرفا و متصوفه از مقام های سلوک داشته اند را می توان بر شش اساس استوار دید:

1. تقریرهای عام از مقامات
2. تقریر مقامات بر مبنای آیات قرآن کریم
3. تقریر مقامات بر اساس اطوار وجودی انسان

4. تقریر مقامات با توجه به اسماء الاهی

5. تقریر مقامات با ماهیتی حکمی و فلسفی

6. تقریر مقامات با ماهیتی ادبی و ذوقی

موسسه سروش مولانا یازدهمین بزرگداشت شمس و مولانا را برگزار می کند:

سروش مولانا


توهم دانایی داریم و توهم درستی!

نکته های ما برای خودمان خیلی مهم و ارزنده است و برای دیگران گاهی به اندازه صدای باد لای شاخه های درخت ارزش ندارد. خوبیهایمان در چشممان بسیار بزرگ است و در چشم دیگران عادی و معمولی به نظر می رسد؛ آن سوی دیگر، خطاهایمان در چشم ما ناچیز و کوچک اند و در چشم دیگران عظیم و چشم ناپوشیدنی. 

  • ۰ نظر
  • ۲۲ شهریور ۰۰ ، ۱۴:۵۶