- ۰ نظر
- ۱۴ آبان ۰۰ ، ۲۳:۴۱
1. جادو:
اگر در دنیای پیش از دین و دانش، به یافته ها و بافته های نظری انسانها درباره ی مسائلشان اسطوره بگوییم، شاید بتوان جادو را کوششهای عملیِ نامعمول آنان در تحقق و دستیابی به خواسته هایشان تلقی کرد. در ماهیت جادو، یک تغییر و دگرگونی از پدیده و وضع موجود به خواسته ها و وضع مطلوب رخ میدهد و با درستی یا نادرستی آن هدف و خواسته، جادوی سفید یا سیاه نام می گیرد. (1) جادو اگر چه بر پایه ی همان دانش زمانه و اساطیر بنا نهاده شده، با سبک زندگی مردم و شرایط زیستی آنان سخت در پیوند است و در جامعه ی شکارگری یا کشاورزی ادبیاتی پیدا می کرد که با روزگار ما متفاوت است. برای نمونه، در زندگی امروز، جادوی رسانه ها از جادوگران پیشین کارگرتر است.
آغاز: انسان، زندگی؛
چندی گذشت، زان میان تنی چند از آنان راهی یافتند برای کاری کارگر، تا کارشان پیش برود،
جادُوی نامش کردند؛
چندی گذشت، پرسشگرانی چند از جادوان پرسیدند و پرسیدند، آنان را ناتوان دیدند!
پرسشگری و پاسخهای خود را اندیشه و فلسفه نامیدند.
جادوان در پی کاربست بودند و دانشی کاربردی و عملی می خواستند، فلسفیان، رخنههای
جادوان میجُستند! به اساطیر و ادیان و دانش نظری، قوت گرفتند و جادوان را سوختند.
چندی گذشت، ورق برگشت!