یادداشت های دکتر محی الدین قنبری

درباره دین و فرهنگ: برای آگاهی، برای بهی

یادداشت های دکتر محی الدین قنبری

درباره دین و فرهنگ: برای آگاهی، برای بهی

سلام خوش آمدید

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دوستی» ثبت شده است

سخن در باب دوستی و محبت بسیار گفته اند و داستان عاشقی دراز کرده اند اما این جمله از بایزید بسطامی عارف سده سوم هجری چه نیک بر دل می نشیند که فرموده:

  • ۲ نظر
  • ۰۵ شهریور ۰۳ ، ۲۲:۰۲

آشنا؟ خوشی؟ پسند یا دوست؟ اینها پیشنهادهایی برای دقت بیشتر در دوستی است. مردمی که چیزی یا رفتاری برایشان مهم باشد برایش فکر می کنند، واژه می­ سازند و روز به روز آن را بهبود می بخشند و گرامی می­دارند. در سرزمین ما که در این سال­­های واپسین در میان کشورهای جهان در خشونت رتبه می ­آورَد، داشتن یک دوست خوب یک غنیمت است. دوستان خوب گاهی بیشتر از فامیل به ما کمک می کنند و در جامعه ای شبکه ای که پیامدی از کلان شهرنشینی و صنعتی شدن است دوستان جای خانواده و فامیل را پر می کنند و شبکه های دوستان، جایگزین شجره خاندان می شود.


یادداشت زیر در صفحه حکمت روزنامه ایران، یکشنبه 26 خرداد 1392 منتشر شد. 

از گفتار جلال عارفان، مولوی عاشقان (د 672ق) توضیح و تفسیری شیوا درباره­ی بیتی که در مکتوبات احمد غزالی (د 520 ق) آمده بر جای مانده است. احمد غزالی در سوانح العشاق فصلی در «ملامت (1)» سخن دارد؛ ملامت بر خلق و ملامت بر عاشق و ملامت بر معشوق که چیزی جز عشق بر جای نمی­گذارد، چرا که غیرتِ عشق، راهی بر دیگری نمی­نماید؛ ولی کار به اینجا ختم نمی­شود و در نهایت شمشیر ملامت بر عشق هم کشیده می­شود و کمالِ کمال آن است که او هم خود بر جای نماند(2). بیتی که احمد غزالی از پیشینیان درود خدا بر ایشان- نقل می­کند این است:

ولیکن هوی چون به غایت رسد

شود دوستی سر به سر دشمنی

کسانی که گرد مولوی بودند از او پرسیدند که تفسیر این بیت چیست؟ و او در پاسخ گفت که:

«عالمِ دشمنی تنگ است نسبت به عالم دوستی؛ زیرا از عالمِ دشمنی میگریزند تا به عالم دوستی رسند، و هم عالم دوستی نیز تنگ است نسبت به عالمی که دوستی و دشمنی از او هست می­شود و دوستی و دشمنی و کفر و ایمان موجب دُویی است زیرا که کفر انکار است و منکَر را کسی میباید که منکِر او شود و همچنین مقرّ را کسی میباید که بدو اقرار آرد؛ پس معلوم شد که یگانگی و بیگانگی موجب دُویی است و آن عالم ورای کفر و ایمان و دوستی و دشمنی است و چون دوستی موجب دویی باشد و عالَمی هست که آنجا دویی نیست، یگانگی محض است، چون آنجا رسید، از دویی جدا شد. پس آن عالم اوّل که دویی بود و آن عشق است و دوستی به نسبت بدان عالم که این ساعت نقل کرد نازل است و دون. پس آن را نخواهد ودشمن دارد.»(3)

پس عارفان در مقامی هستند که ایشان را علمی نیست و غیری نیست و عاشقی­ای نیست و معشوقی نیست و بالاخره حتا عشقی هم نیست؛ از این جهت در اینجا عارفان حکمی را دارند که کودکان و دیوانگان و خفتگان به هنگام دیدن خواب! این مقام و بیان­هایی که عارف در آن داشته سبب آن شده که شماری شتابان بدون توجه به زمینه و مقام عارفان خرده­گیری کنند که آنها به اباحه­گری و هوی و هوس افتاده­اند و فرقی بین کفر و ایمان یا دوستی و دشمنی با حق نگذاشته­اند و بر همین اساس شنوایی خود را نسبت به آوای خوش حقیقت از دست دهند. این در حالی است که ماندن در این عالَم کثرت­، و مشغول به غیر حق بودن برای ایشان هوی و هوس است و زمانی که هوی (میل به اسفل به جای میل به اعلا) پایان یابد، «شود سر به سر دوستی دشمنی».

پی نوشت­ها:

1. ملامت، به معنای سرزنش و نکوهش است و ملامتیه، کسانی بودند که به جهت اخلاص یا دفع شهرت و عواملی دیگر از سرزنش سرزنش­گران باکی نداشتند و گاه از آن استقبال هم می­کردند. یکی از مراکز اصلی ایشان خراسان در قرون سوم تا پنجم بوده است. (ر.ک به : المائدة، 54؛ عفیفی، ابوالعلا، رساله­ی ملامتیه، صوفیه و فتوت، ترجمه نصرت­الله فروهر، تهران، الهام، 1376؛ گولپینارلی، عبدالباقی، ملامت و ملامتیان، ترجمه توفیق سبحانی، تهران، روزنه، 1378.)

2. ر. ک به: غزالی، احمد، مجموعه آثار فارسی احمد غزالی، به کوشش احمد مجاهد، تهران، موسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1376، صص 112- 117.

3. مولوی، جلال­الدین محمد بن محمد، فیه ما فیه، به کوشش بدیع­الزمان فروزانفر، تهران، موسسه انتشارات نگاه، چاپ چهارم، 1389، ص 215.