صدها هزار سال نبرد برای بقا، ده ها هزار سال جنگ و بالاخره رقابتی نفس گیر گاه چنان جدی بود که جایی برای چیزی دیگر در زندگی نمی گذاشت. اگر زمانی هم می رسید که زمان زمانه آشتی و صلح بود نمایشی از نبردهایی توافق شده با هزینه هایی مدیریت شده یا نشده انسان هایی را به جان هم می انداخت که فرادستان ببینند و لذت و ببرند. گلادیاتورها و کُشتی گیرها به جان هم می افتادند و مسابقه هایی بدن های آدم ها را می آزمایید. مناظره هایی هم که این روزها برگزار می شود کمتر از آن نیست. رسانه ها دو نفر را می آورند که با هم اختلاف دارند و از آغازین پرسش ها و خواسته آنها آن به آن بیشتر در خود می روند تا بتوانند در برابر دیگر تاب آورند و شاید بر آن پیروز شوند. در این جا تکیه بر اختلاف ها است گام به گام دو طرف از هم دور می شوند و برای همین رفتاری شایع می شود که در اختلاف های روزمره هم آدمها فاصله شان بیشتر و بیشتر شود.
در اینجا مایلم ایده ای نو را مطرح کنم؛ ایده ای تجویزی. فرض کنید دو نفر از دو مکتب یا نظریه رقیب را در گفتگویی داریم اکنون به جای آنکه دو نفر بیایند و بر طبل اختلاف و افتراق دو طرف بکوشند توسط مجری یا مخاطبان به گونه ای دیگر به چالش کشیده شوند. ما این بار از هر سوی مناظره می خواهیم با آنکه با سوی دیگر همراهی ندارد نقاط مثبت موارد قوت جنبه های زیبای آن را بیان کند. هزاران سال به ما آموختند که خوبی های خودمان را ببینیم و بدی های دیگری را. دیگری ای که مثل ما نیست؟ اما به راستی این چه سودی داشت جز غرور و خشونت و دشمنی و دوری؟! این بار این نگاه می تواند در راهبردی مؤثر عمق و غنای سخنگویان جوامع را به چالش بکشد؟ گاهی چنان در نقش انتقادی از کسی فرو می رویم که گویی طرف مقابل هیچ خوبی ای ندارد و ما هم هیچ بدی ای نداریم! این بار بیایید ورق برگردانیم از باورمند مسیحی بپرسیم که چه خوبی هایی در باورمندی مسلمانان می بیند؟ و از باور مسلمان بپرسیم که چه نقاط قوتی در باورهای مسیحی سراغ دارد؟ یا در گفتگویی دیگر از اهل تسنن بخواهیم که به ما بگوید چه زیبایی هایی در رفتار اهل تشیع دیده است و از اهل تشیع بخواهیم که بگوید در میان اهل تسنن چه باورهایی می شناسد که از باورهای اجتماع خودشان بهتر است؟ باز در گفتگویی دیگر از خداباوران بپرسیم که چه کارکردهای مثبتی در دینداری و خداباوری در زندگی سکولار سراغ دارد و از دینداران بپرسیم که چه نقاط قوتی در باورها و گفتارهای خداناباوران می بیند؟
این راهبرد می تواند به گونه ای موثر به ما عمق دیدگاه و میزان شناخت کسی که به مناظره با دیگری بود را نشان دهد. آیا تنها برای چند تفاوت به دشمنی و جنگ آمده بود؟ راهبرد مناظره مثبت برعکس نگاه برد_باخت و شکارچی محور گذشته بر تقریب و همدلی و همراهی بیشتر گام بر می دارد. بر این اساس ما می توانیم سه گونه مناظره و بحث را در میان دو دیدگاه شاهد باشیم:
مناظره مثبت:
این گفتگوها در میان دو دیدگاه مختلف و به منظور نشان دادن عمق و اطلاع شناخت هر یک از ظرفین بحث نسبت به دیگری* کارایی دارد. در این مناظره هر دو نفر یا هر دو دیدگاه همگرایی بیشتری پیدا می کنند و فضای مناظره به سمت برنده بازنده سوگیری نشده است بلکه هر کدام از دو طرف بحث سهم خود را در سفره محتوا پیدا می کند.
مناظره:
در این مناظره هم جنبه مثبت و قوت دیگری برای خود و هویت مدعی مطرح می شود و هم جنبه منفی و نقاط ضعف. و به یک معنا این مورد در جایی مناسب است که انتخاب یکی از دو طرف خواسته شده باشد.
مناظره منفی:
در این نوع گفتگو همان روند احمقانه گذشته دنبال می شود که ما خوبیم و هر که مثل ما نیست دشمن است. دگرسازی بیشتر و بیشتر و می شود و امنیت کمتر و کمتر. اینجا همچنان خوبی های خودمان را با بدی های دیگری می سنجیم همچنان نقاط قوت خود را با نقاط ضعف دیگری مقایسه می کنیم.
اگر در جوامعی میزان مناظره های مثبت بر مناظره و به ویژه مناظره های منفی پیشی گرفت، همبستگی اجتماعی وعمق شناخت و ارتباط ما با دیگری روز به روز بیشتر خواهد شد و از خشونت و رفتارهای ناهنجاری که در میان انسان ها می گذرد فاصله می گیریم و به دنیایی از صلح و آشتی نزدیکتر می شویم. عشق و آشتی را می توان آب داد و پرورد چنانکه در تنور جنگ و نفرت میتوان هیزم ریخت تا روشن بماند.