شاهنامه فردوسی یا ترجمه قرآن به فارسی
بسیاری از ایرانیان در ستایش کتاب شکوهمند دهقان زاده طوسی حکیم ابوالقاسم فردوسی (416
ق) که نام او و پدرش هم به درستی دانسته نیست چنین گفته و شنفته اند که او با
شاهنامه عاملی بوده برای بازماندن زبان فارسی و البته در این تردیدی نیست که نقشی داشته است. گذشته از اینکه این اثر چگونه چنین مانعی شده بود برای تغییر زبان فارسی به عربی تا
ما ایرانیان همچون مصریان با تغییر دین، عرب زبان نشویم به نظر می رسد کاری دیگر
از کار فردوسی مهمتر بوده است و آن کار ترجمه قرآن به زبان فارسی بوده است.
به هر
روی و علت که مردم این سرزمین مسلمان شده باشند ترجمه متن قرآن بسیار رایج تر و مؤثرتر
از شاهنامه فردوسی بوده است که انجام شده و دریغا که باز به روشنی نمی دانیم کدام
مترجمان چنین خدمتی سزاوار به زبان فارسی کرده اند! پارسیان کهن ترین برگردان را
از قرآن کردند و بدون تردید این کار در حفظ زبان فارسی نقشی اساسی داشته است.
قرآن قدس که در آستان قدس رضوی در سال 1355 خورشیدی به چاپ و دیده ارجمندان رسید و
قدمت آن در سالهای 250 تا 350 تا نیمه دوم قرن پنجم قمری تخمین زده شده که ترجمه
ای کهن به پارسی داشته و همین طور ترجمه قرآن که از تفسیر طبری در قرن چهارم یا قرآن
پاک که به کوشش دکتر علی رواقی به دست خواهندگان رسیده یا ترجمه تفسیر
سورآبادی از ابوبکر عتیق نیشابوری در قرن پنجم به دست آمده نیز نمونه هایی کهن از هم
عصران فردوسی از ترجمه های کهن از قرآن کریم هستند. شمار
فراوانی ترجمه های فارسی کهن از قرآن و اهمیت متن و نسخه های بازمانده از آنها
گواهی هایی است که چگونه این مترجمان که بسیاری شان هم از دیده تاریخ پوشیده مانده
اند و نور دانششان بر ما بیش از این نتابیده چگونه عاملی شده اند در مانایی و بقای
زبان فارسی. بر روان همه ایشان درود باد.