یادداشت های دکتر محی الدین قنبری

درباره دین و فرهنگ: برای آگاهی، برای بهی

یادداشت های دکتر محی الدین قنبری

درباره دین و فرهنگ: برای آگاهی، برای بهی

سلام خوش آمدید

معنای زندگی زایندگی است

جمعه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۷، ۰۹:۲۲ ب.ظ


به نظرم وقتی می توانیم به معنای زندگی فکر کنیم که بتوانیم بمیریم و بعد از خود بپرسیم چرا باید بمانیم؟


آیا معنای زندگی برای یک گوسفند با معنای زندگی برای یک گرگ برابر است؟ چرا فکر کنیم معنای زندگی برای همه انسانها می تواند یا از آن بدتر باید یک چیز باشد؟!

آیا چیزی در جهان وجود دارد که بتوانیم بین همه پدیده ها آن را به اشتراک بگذاریم؟ 


شاید لذت! لذت برای جانداران و شاید گیاهان مشترک باشد جمادات چطور؟

آیا چیزی هست که بتوانیم بین خودمان و آنها پیدا کنیم؟

خود زندگی مشترک است بودن مشترک است. معنا در خود زندگی است زندگی زایندگی است. هر چه زاینده است معنا دارد ما چه می زاییم؟

چه می آفرینیم؟ اگر نیافرینیم نفرین برما ناآفرین بر ما!


پیشتر آدمها زندگی می کردند بی آنکه از معنایش بپرسند امروز انسانها از معنایش می پرسند بی آنکه زندگی کنند!

نه الان هم آدمها زندگی می کنند چرا زندگی نکنند و تازه امروز بهترین روزهای زندگی در جهان است. جهان کجا به خوبی امروز بوده؟

کجا آفرینش انسان چنین شکوه و جلوه داشته؟

این همه اختراع این همه نو آوری این همه معنا


معنای زندگی، زایندگی است اما می توان کارهایی دیگر هم کرد!

می توان زادنمان را خرج چیزهای دگر هم کرد.

چه چیز از زندگی مقدس تر است؟ بهتر است؟ به سود و شایسته تر است که زندگی و زایندگی را به آن بدهیم و مرگ را بگیریم و بگوییم چه خوب!


چه چیز جلوی زادن و آفرینش ما را می گیرد مرگ بر آن!

مرگ بر مرگ!

بزایید پیش از آنکه بمیرید نه آنکه بمیرید پیش از آنکه بمیرید! نه آنکه بمیرید پیش از آنکه بزایید!


چه بزاییم؟

هر چه، زایش و نمایش زیبایی(هنر)، دانایی، توانایی، لذت، شادی

هر که زایاتر بامعناتر

مادری که خوراک می پزد می آفریند کشاورزی دانه ای می کارد پدری کاری می کند و دستاوردی می آورد اینها یعنی زندگی! 

برای یک حیوان هم برای یک گیاه هم حتا خاک، آنها هم در پی زایندگی اند.


همه به سرعت در معرض زوال و نابودی هستیم.

مرگ نزدیک است؛ نیست؟! زایندگی ما است که پس از مرگمان هم می ماند و یادمان را زنده نگه می دارد.

نظرات (۱)

بسیار عالی و پر مفهوم استاد🌹

کسی چه میداند شاید زندگی هم بازی اش گرفته است
همه ما چشم گذاشته ایم و روزهای باقی مانده عمرمان را میشماریم
وهی میشماریم هی میشماریم
و زندگی دورتر ودورتر میشود
و نزدیک به بالا بلندی هایی میرود که تا چشم باز میکنیم زندگی یه قدم از ما جلوتراست
وهرچه بیشتر بدنبال آن میدویم او بیشتر از ما فرار میکند
این بازی تا کی ادامه دارد خدا میداند و بس
و من همچنان فکر میکنم شاید زندگی جای دیگری نباشد
شاید زندگی جایی همین نزدیکیست ،کافیست چشم برداریم
و میشود زندگی را در تبسم یک کودک ،دستهای پر محبت مادر،پشت کمرخم شده پدر ،زیر سایه خنده های گاه و بی گاه و از ته دل پیدا کرد زندگی جایی میان لحظه های خندیدن انسان هاست ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی