یادداشت های دکتر محی الدین قنبری

درباره دین و فرهنگ: برای آگاهی، برای بهی

یادداشت های دکتر محی الدین قنبری

درباره دین و فرهنگ: برای آگاهی، برای بهی

سلام خوش آمدید

عارفان و مسئله حق انتخاب

سه شنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۹، ۰۸:۴۹ ق.ظ
   در عرفان های سنتی پس از قبول کلی ایده ها و آموزه هایی که اغلب اجتماعی و حامی و برساخته قدرت اند، «حق انتخاب» برای فرد رو به کاهش می رود و در نهایت در کنار ایده هایی مانند تسلیم، عبادت، اطاعت، خدمت، عشق و فنا به صفر می رسد. در بسیاری از جنبش های نوپدید دینی(NRM's) و عرفان های نوظهور، حق انتخاب بخشی از زندگی فرد است و فردیت این بنیاد را در خود دارد که زندگی انسان هایی که در جامعه ای زندگی می کنند که حق انتخاب دارد معمولا بهتر است تا آنکه ارزش هایی اغلب ایستا، مبهم و گاه ندانسته و نسنجیده بر فرد چیره شود و حق انتخاب را از او بگیرد.

تفاوت میان این دو رویه یکی از مبانی ای است که انسان را در وضعیت و جامعه ای آزاد یا در وضعیت و جامعه ای اقتدارگرا قرار می دهد. این ایده برآمده از اندیشه های دوره روشنگری در اروپا است به بخشی از کتاب ارزشمند مارک رولندز Mark Rowlands، استاد دانشگاه میامی، توجه بفرمایید:

«هدف روشنگری چیزی کاملاَ متفاوت بود: تجهیز مردم به ابزارهایی برای تبدیل شدن به آنچه می توانند باشند. برای این کار آنها باید اجازه داشته باشند همچون افراد بالغ زندگی کنند، نه همچون کودکان. در این جا است که سازش فردگراییِ روشنگری با عینیت گرایی افلاطونی را شاهدیم.

این موضوع اهمیتی حیاتی دارد که تمایز میان عینیت گرایی و بنیادگرایی را در ذهن خود به محکمی تثبیت کنیم. بنیادگرایی به معنای عینیت گراییِ(باور به وجود عینی ایده ها و ارزش ها) بدون استدلال است. به نظر افلاطون، بنیادگرایان در واقع همچون زندانیانی در غارند که سایه هایی را که بر دیواره غار افتاده است، با جقیقت و واقعیتِ عینی اشتباه می گیرند. این شرایطِ مردمانی است که در جوامغ اقتدارگرا زندگی می کنند. دلیل این مسئله این است که زندگی به شیوه ای که به پذیرشِ بی چون و چرای حقیقت و ارزش ها بینجامد. باعث می شود مردمانی که در جوامع اقتدارگرا زندگی می کنند، مهیای پرسشگری نباشند. آنها برای در گیر شدن در جستجوی خردورزانه آماده نیستند. 

اگر توانایی انجام این کار را نداشته باشید، یعنی به ابزارهای آن مجهز نباشید، به آنچه می توانید تبدیل نشده اید. ارزش تبدیل شدن به آنچه می توانید(یعنی شکوفایی کامل خود: خودشکوفایی) دقیقاً همان چیزی است که شما را به فردی که تبدیل می کند که قادر است حقیقت و ارزش عینی را کشف کند.»*


     مارک رولندز در تحلیل ریشه ای باورهای ما درباره شهرت، چه شهرت واجد احترام و چه شهرت های سریع و بی فضیلت، باورهای یونان باستان و عصر روشنگری را کاویده و می گوید ما همچنان در اثر تنبلی طبیعت آدمی، از عینیت گرایی افلاطونی به شکل منحط بنیادگرایی می رسیم و از سوی مقابل از فردگرایی و ضرورت لحاظ کردن حق انتخاب برای زندگی بهتر به نسبیت گرایی می رسیم و این هم شکلی منحط از ایده «فردیت» است که یکی از بینادی ترین محورهای غرب است. اگر ما به هستی خود توجه نکنیم و در شکل منحطی این فردیت منجر به نسبیت گرایی شود باز هم زندگی خود را بی ثبات، پوچ و اندوهگین خواهیم یافت با آنکه آرزوی شادی و خودشکوفایی داشتیم. او به خوبی ما نشان می دهد که بررسی ریشه ای یک رفتار و تقاوت آن در دو دنیای جدید و قدیم تا چه اندازه ما را به شناختی بهتر برای رفتاری بهتر می رساند. در غیر این صورت بارها و بارها درگیر مصداق های مختلفی از تعارض «حق انتخاب» با ارزش های اجتماعی خواهیم بود و مسئله حل نخواهد شد. خواندن کتاب مارک رولندز را به همه کسانی که میلی برای زندگی بهتر دارند پیشنهاد می کنم.

* رولندز، مارک، شهرت، ترجمه افشین خاکباز، تهران، نشر نو، چاپ سوم، 1398، ص 67 و 68.

نظرات (۱)

خیلی خوب بود ممنون

ارتباط مستقیمی هم با نظریات مزلو داشت

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی