یادداشت های دکتر محی الدین قنبری

درباره دین و فرهنگ: برای آگاهی، برای بهی

یادداشت های دکتر محی الدین قنبری

درباره دین و فرهنگ: برای آگاهی، برای بهی

سلام خوش آمدید
      «بازگشت به خویشتن» را نمی دانم که چیست چیزی که به نظرم مفیدتر است و منطقی تر، این است که هر از گاه «علیه خویش انقلاب کنیم». انقلاب یا زیر و زبرسازی هم لازم نیست که یکباره باشد همین انقلاب طبیعت زیباست و سازندگی اش و همه ی خوبیهایش نیکوست. کم کم ولی هدفمند از زمستانی که ساخته ایم بهاری برکشیم و از پیله ای که ساخته ایم به در آییم. تنها این انقلاب علیه خویشتن بازمی گردد و  تکرار می شود و البته هر بازگشت و انقلابی به کلی از آن پیشین متفاوت است. ایرانیان چه نیک بهار را گرامی داشتند! آنچه که می تواند زندگی را زیباتر و معنادارتر و شکوفا کند هر از چندی که به زمستان رسیدیم انقلاب است علیه خویشتن تا خجستگی بهاران و زیبایی و زایایی اش را داشته باشیم.

      بهارتان شاد و جان و دلتان از غم آزاد.
  • ۰ نظر
  • ۰۷ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۱۷

   در بررسی و شناخت هر پدیده ای به خصوص در علوم انسانی و مقولات در پیوند با آن می توان از دو نگرش عامیانه و عالمانه استفاده کرد. این دو نگرش چه تفاوتهایی با یکدیگر دارند و این تفاوتها چه تأثیرهای اساسی می تواند در اهالی هر یک از آنها و ارتباط با افراد طرف مقابل داشته باشد؟ یادداشت حاضر در مقام بیان تفاوتهای کلیدی و تأثیرگذار نگرش عامیانه و عالمانه است:

   1. در نگرش عامیانه، فرد اموری را حس می کند، و چندان در مقام اثبات و درستی فرضیه خود نیست. نگرش علمی در پی «اثبات» درستی پاسخ به پرسش یا نظریه ای است که مطرح شده و راهی طولانی تر را طی می کند تا این امر انجام شود. این نکته ای است که گاه شنیده می شود ادبیات علمی گرانبار کردن همان دانسته های عامیانه مردم است. به عبارت دیگر آنچه که اثبات پذیر نباشد و اثبات نشده باشد علم تلقی نمی شود.

  2. در نگرش عامیانه یکی از مغالطات رایج منطقی، وجود مغالطه کُنه و وجه است. فرد عامی یا دیدن بخش و وجهی از هر قضیه و موضوع به توهم دریافتن واقعیت می افتد و به عبارتی دیگر نگرش عامیانه دچار «معرفت تک جمله ای است» به این معنا که در پی دیدن ابعاد و وجود و متغیرها و عوامل موثر در یک موضوع نیست و از آن بدتر اندک اندوخته خود را پاسخی تام در فراچنگ آوردن «واقعیت» یا بدتر از آن به تعبیر خودشان «حقیقت» تلقی می کند.شواهدی را از امری درمی یابد و به عنوان نمونه ای از واقعیت با آن مساوی می انگارد؛ مشتی از خروار می پندارد و البته این نوع نتیجه گیری از جزئی به کلی رسیدن گاه درست و گاهی دیگر می تواند نادرست باشد. حال آنکه در نگرش علمی فرد دانشی خود، آگاه و بیانگر این امر است که تنها وجهی از موضوع را مورد مطالعه و گزارش خود قرار می دهد. و مدیریت دانش و سازمانها و بانکهای علمی هستند که در نگرش های کل نگر و رویکردهای فراتحلیلی در افقی بالاتر موضوع را می نگرند. برای مثال پاسخ به این پرسش که علت عقب افتادگی کشورهای اسلامی چیست؟ حتا عالمان و روشنفکران ما دچار نوعی عوامی گری شده و با در نظر گرفتن تنها یکی دو عامل اینگونه پاسخ داده اند که امپریالیسم یا دشمن و امثال این تعابیر عامل آن بوده است و نگذاشته اند که ما پیشرفت کنیم. برخی هم از سویی دیگر تنها عامل این امر را تنها در دین و ادبیات و فهم و رفتار دینی مسلمانان دانسته اند و در مقام دین زدایی برآمده اند حال اینکه این دو عامل اگر در جای خود سهمی در این رخداد داشته باشند به هیچ وجه عامل و علت تام عقب افتادگی سرزمینهای اسلامی نیستند و بحث بر سر عوامل متعدد دیگری نیز هست.

  • ۱ نظر
  • ۱۶ اسفند ۹۲ ، ۲۰:۰۰

دکتر نعمت ­الله فاضلی، انسان­شناس و دانش ­آموخته ­ی مدرسه ­ی مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن و دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی است. «مدرن یا امروزی شدن فرهنگ ایران» نام کتابی است که ایشان به ایران و فرهنگ ایرانیان هدیه کرده اند. ساختار کتاب از یک مقدمه ­ی مختصر و علمی و دو بخش کلی به صورت زیر تشکیل شده است:

 بخش اول: ابداع مجدد یا امروزی شدن سنت­ها

         فصل اول: امروزی شدن خانه

         فصل دوم: امروزی شدن روستا

         فصل سوم: امروزی شدن مسجد

         فصل چهارم: امروزی شدن باورهای عامیانه

         فصل پنجم: امروزی شدن نوروز

بخش دوم: رسانه ­ای و فنّاورانه شدن فرهنگ ایران

         فصل اول: امروزی شدن فرهنگ ایران از راه دیجیتال

         فصل دوم: امروزی شدن از راه فنّاوری

         فصل سوم: امروزی شدن آموزش و پرورش

         فصل چهارم: رسانه ­ای شدن فوتبال در ایران

  • ۱ نظر
  • ۰۱ اسفند ۹۲ ، ۰۵:۴۷

    فرهنگ اسلام و فرهنگ مدرن هر دو از ناحیه غرب سرزمینهای ایرانی وارد ایران شده و تأثیر گسترده ای در زندگی ایرانیان داشته اند. به نحوی که فرهنگ بومی ایرانیان امروز کم رنگ تر از دو فرهنگ یاد شده به نظر می رسد. برای بررسی مسائل فرهنگی ایران، آن دو دوره ای که این دو فرهنگ وارد این سرزمین شده اند بسیار مهم است و بدون فهم مناسب از تحولات این دو دوره، امکان شناخت مسائل فرهنگی معاصر ایران ممکن نخواهد بود.


   1. ورود اسلام به ایران (عصر ساسانیان و والیان مسلمان)

   2 . ورود فرهنگ مدرن به ایران (عصر قاجار تا کنون)


این دو دوره دو نقطه ی عطف و دو دوره ی گذار اساسی هستند و غفلت از قبل و بعد هر یک توازن فرهنگی و شناخت علمی از آنها را به هم زده و دردرازمدت دچار پریشانی فرهنگی خواهد کرد.

    داشتن یک مجموعه توضیح و اطلاعات اولیه و لازم از اصطلاحات، یک رشته کتابهایی را پیش روی خواهندگان آن گذاشته است که به فرهنگ­های تخصصی یا دمِ­ دستی  (Hand book) یا (Key Guides) در مجموعه کتاب­های مرجع شهرت یافته ­اند. عالمان و حکمای مسلمان این وجه از هر رشته­ ای را «مبادی تصوریه» و امروزیان از آن با عنوان «اصطلاح ­شناسی» (Terminology) یاد کرده­ و آموزش آن را در هر رشته­ ای بخشی ضروری دانسته­ اند.

     کتاب «مفاهیم بنیادی نظریه ­ی فرهنگی» (Cultural Theory: The Key Concepts) به کوشش اندرو ادگار (Andrew Edgar) و پیتر سجویک (Peter Sedgwick)، تئوریسین چپ بریتانیایی در دهه ی 1950،  یکی از آن فرهنگ­های تخصصی در رشته ی مطالعات فرهنگی است که نشر آگه با ترجمه مهران مهاجر و محمد نبوی در ایران منتشر کرده­ اند. اصل کتاب در سال 2002 در لندن منتشر شده و در سال 1387 در ایران به بازار آمده است. این کتاب که «به خواهرها و برادرهای­مان» تقدیم شده هر یک از 300 اصطلاح کلیدی را در کمتر از یک صفحه توضیح داده است در مقدمه مترجمان نوشته­ اند که برخی از مدخل­ها را به جهت اهمیت­شان در متن افزوده­ و علاوه بر آن فهرستی از کتاب­های مربوط به حوزه مطالعات فرهنگی را که در ایران ترجمه یا منتشر شده برای پی­گیری مطالعات فارسی زبانان به پایان کتاب افزوده­ اند و این خود خدمتی دیگر در کتاب­شناسی دامنه مطالعات فرهنگی است. داشتن این کتاب برای فعالان این رشته از علوم انسانی اگر ضروری نباشد مفید فایده خواهد بود و ناشر آن اطلاع داد که چاپ آن رو به اتمام است و چندتایی از آن در کتابفروشی­ها باقی مانده است. (تلفن نشر آگه: 66402349)

1.   جادو:

 اگر در دنیای پیش از دین و دانش، به یافته­ ها و بافته ­های نظری انسان­ها درباره ­ی مسائلشان اسطوره بگوییم، شاید بتوان جادو را کوشش­های عملیِ نامعمول آنان در تحقق و دستیابی به خواسته ­هایشان تلقی کرد. در ماهیت جادو، یک تغییر و دگرگونی از پدیده و وضع موجود به خواسته­ ها و وضع مطلوب رخ می­دهد و با درستی یا نادرستی آن هدف و خواسته، جادوی سفید یا سیاه نام می ­گیرد. (1)  جادو اگر چه بر پایه ­ی همان دانش زمانه و اساطیر بنا نهاده شده، با سبک زندگی مردم و شرایط زیستی آنان سخت در پیوند است و در جامعه ­ی شکارگری یا کشاورزی ادبیاتی پیدا می ­کرد که با روزگار ما متفاوت است.  برای نمونه، در زندگی امروز،‌ جادوی رسانه­ ها از جادوگران پیشین کارگرتر است.

تئاتر شهر تهران، 27 مهر ماه 1392، یادمانی برای حسین پناهی شاعر، هنرپیشه و فیلسوف مردمی کشور عزیزمان برگزار کرده است. حسین را نُه سال پیش از دست دادیم و هر چه گذشت جایش پُر نشد؛ این جور آدمها سرمایه­ های فرهنگی یک ملت هستند. احساسش، فکرش، رفتارش شخصیتی دوست داشتنی و فروتن و در عین حال تابنده و لطیف را در ذهنمان جای داد. روستازاده ­ای بود از کهکیلویه و بویر احمد (شهریور 1335) که سه سال از عمر کوتاهش (48 سال) را در مکتب و کسوت روحانیت گذراند، اما تاب نیاورد که باری چنان گران بر دوشش بماند، لباس را درآورد (1354) و معلمی پیشه کرد، دیری نپایید که آن را نیز رها کرد و پیشه­ هایی دیگر جست (اهواز، 1355)، در کتابخانه کار کرد (1357)، به جبهه­ جنگ ایران و عراق رفت (1359) و در آنجا به فعالیت فرهنگی پرداخت. به تهران آمد (1360) و یکسالی در مقبره­ای خانوادگی در امام­زاده قاسم، آشیان داشت. در همین زمان به تئاتر روی کرد و نویسنده شد و از صدا و سیما سر در آورد. کار کرد و کار کرد و کارستان کرد و ناگهان رفت (مرداد 1383). قلب مجروحش از تپیدن خسته شد و ایستاد. دخترش جنازه­ی او را سه روز پس از مرگش در خانه­ پیدا کرد؛ خبرش در آسمان ایران پَر باز کرد و پُر شد.


    آنچه که آدمها و جوامع را بر یکدیگر اولویت بندی می کند، اولویت بندی هایی است که آن انسانها و جوامع در زندگی خود در پیش می گیرند. این مسئله برای هر جامعه طبقه هایی ایجاد می کند و هر طبقه ادبیات و به تبع آن نظم رفتاری و سنت خود را پی می گیرد. پرسش اینجا است:

1. انسانها بر چه اساس و شاخص و ملاک هایی اولویت بندی های خود را انجام می دهند؟

2. اولویت بندی برای اولویت بندی های انسانی بر چه اساسی درست می تواند باشد؟

3. برای تربیت انسانها در روند اولویت بندی درست چه نکاتی  نیاز به آموزش و تمرین دادن دارد؟

آموزش و تمرینهای اولویت بندی (Priority setting) یکی از مواردی است که در کشورهای توسعه یافته مورد توجه قرار گرفته و نقش آن در رفتارهای انسانی چشمگیر است.

   مدتی است که به این نتیجه رسیده ام که «داوری» کردن بخش مهمی از زندگی انسان است. امری است که برای زندگی فرد و اجتماع نقشی اساسی دارد و در صورت نا به سامانی در آن سامانی در زندگی نخواهد ماند. ما هر روز از پگاه تا خورشد (غروب) دهها بار داوری می کنیم و بر اساس آنها پیشرفت و افق گشایی ها و رنجش و ناراحتی های برای خود و دیگران به وجود می آوریم.

یونسکو، مرکز آموزشی، علمی و فرهنگی ملل در فرانسه، در انواع یادگیری ای که برای انسان امروزی مطرح کرده به مسئله داوری اهمیت ویژه داده است. دین داری نیز نوعی از داوری و سامانه ای از داوری ای های نظری و عملی را در خود دارد. منابع در ایران در این مورد محدود است و بحث چنان که باید و شاید مورد توجه واقع نشده است. در اینجا میل دارم نظر دوستان را به عنوان یک هم اندیشی و مشورت داشته باشم. لطف می کنید اگر نکته ای در پاسخ به پرسش های زیر به نظر شریفتان رسید بیان کنید:


1. مفاهیم مرتبط و مترادف با داوری چیست؟ قضاوت و ... 

2. متغیرهای داوری چیست؟

3. داوری درست چه شرایط و ضوابطی دارد؟

4. اخلاقی یا غیراخلاقی و در نهایت ضداخلاقی بودن یک داوری چگونه مشخص می شود؟


سپاسگزارم.


 انسانها همواره روی زمین زندگی می کردند ولی همیشه نظری بر وطن بودن قسمتی از آن برای خود نداشته اند؛ شاید غاری، زمینی، حصار و پرچینی، باغی، دهی را برای خود لحاظ می کردند و غیر را از آن دور می داشتند و در یادداشتش حسی نوستالژیک را در می یافتند، ولی این معنای وطن نبود و نیست. وطن به معنای سرزمینی که هویتی برای انسان ایجاد می کرد و ویژگی هایی را در خود داشت که معنایی به زندگی انسان می داد نظریه ای بود که برای مفهوم قومی یا اقوامی در یک مرز قراردادی گرد هم قرار گرفته بودند. اما به راستی برای کردها کردستان خواه در ایران خواه در عراق، ترکیه یا سوریه وطن تر است یا وطن شامل کردستان ایران و قطعه زمینهایی دیگر از مناطق فارس نشین و عرب نشین و دیگر زمینهای ایران در نقشه کنونی؟! و همچنین برای بلوچها و ترکمنها و آذریها و عربها.


«هنجارها در سه کتاب مقدس» کتابی است که دکتر مهدی محسنیان راد از اساتید برتر علوم ارتباطات در تابستان 1392 منتشر کرده است. این تحقیق با حمایت پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی (وابسته به وزارت علوم) طی چهار سال به همت استاد محسنیان ­راد و گروهشان به خصوص دکتر حسام­ الدین آشنا به انجام رسید. پرسش اصلی تحقیق آن است که هنجارها (باید و نبایدهای) تورات، انجیل و قرآن چه شباهت­ها و تفاوت­هایی با یکدیگر دارند؟


عرفان نوعی از آگاهی و شناخت است. شناختی باطنی و دقیق که از راه تجربه ی بی واسطه ی چیزی به دست آمده است. برای مثال وقتی از شما پرسیده شود که آیا تعریفی برای شادی یا قدرت و توانایی دارید، ممکن است که نتوانید تعریفی کلاسیک و مدرسی از آنها بیان کنید، حال آنکه از کودکی آن دو را تجربه و درک کرده اید؛ ولی نمی توانید عبارات و الفاظی را برای انتقال معنای آنها به عنوان واسطه و معرّف استخدام کنید تا به کسی که شادی را تجربه نکرده بگویید که شادی چیست. چنین شناختهایی را می توان به تسامح شناختهایی باطنی و عرفانی دانست. اغلب، از دوران کودکی دستگاههای آموزشی شناخت ما را با تجربیات از ادراکات حسی و یا استفاده از واسطه های شناختی (تعاریف نظری) پرورده اند، با این همه همه ی انسانها در زندگی خود تجربیاتی از این نوع شناخت های بی واسطه و وجودی را دارندبه عبارتی دقیق تر، عرفان رویکردی باطنی به هستی است. این گزاره، پیشفرضی را در خود دارد که هستی ظاهری دارد و باطنی و مواجهه ی انسان با وجه و جنبه ی باطنی هستی شناختی از آن در او پدید می آورد که عرفان نام دارد.


هر بار که تغییراتی کلان در عرصه­ی مدیریت کشور رخ می­دهد، شایسته سالاری هم مطرح می­شود و در نهایت چندی دیگر به علت فقدان ساز و کار مناسب در فرآیند مدیریت نظام برای ضمانت شایسته­سالاری (دست کم در ناحیه نظارت و اطلاع رسانی) ضرورت باز مطرح شدن آن را پیش می­آورد. در نخستین گام، نبود شاخص­ها و ملاکهایی علمی، دینی و حتی عرفی گاه منجر به انتخاب­هایی سلیقه­ای و دم دستی شده و زیان آور بوده است. نوشته پیش رو در پی ارائه شاخص­های شایسته سالاری از قرآن کریم برای همه­ کارها در تمام سطوح و زمینه از قرآن کریم است که با عقل و عرف روزگار هم مطابقت دارد. در دو داستان از قرآن کریم هنگامی که از شایستگی برای انجام کار سخن گفته می­شود، چهار شاخص و ملاک برای شایستگی کارگزاران مطرح است:

       طرح مکرر و صادقانه برخی معضلات رفتاری و فرهنگی موجود از طرف یکی از مقامات ارشد این حوزه یعنی جناب آقای جنتی وزیر محترم فرهنگ و ارشاد ایران، نوید و امیدی نیک در رهایش و گشایش درهایی بسته و دردهایی گشاده است؛ این گونه سخنان، زمینه تأمل و بیان را برای اندیشمندان و فعالان این حوزه فراهم آورده و سطح آزادی بیان را افزایش خواهد داد و این خود به تنهایی کیمیاست. مقصود یادداشت حاضر نقد راهبرد «محدودسازی فرهنگی» نزد شماری از مدیران است که هنوز هم تصدی بسیاری دیگر از نهادهای فرهنگی را در اختیار دارند از یک سو و از سویی دیگر توجه دادن به راهبرد «مصون سازی فرهنگی» است. علی جنتی روز سه شنبه 26 آذر 1392 در پژوهشگاه فرهنگ هنر و ارتباطات گفته است که 71 درصد از مردم تهران از ماهواره استفاده می­کنند و کوشیده است با مثال­هایی مانند آنچه که در مقابله با ویدئو در دهه 60 انجام شدد به اشاره بگوید که با  رفتارهای سطحی محدود کننده و شکل­گرایانه چه بسا ما خود زمینه ساز بروز آسیب­هایی دیگر همچون «دروغگویی و ریاکاری» در حوزه فرهنگ و اخلاق مردم شویم.


      «جنسیت در آرای اخلاقی از قرن سوم پیش از اسلام تا قرن چهارم هجری» به قلم سرکار خانم دکتر فاطمه صادقی نام پژوهشی است که «نشر نگاه معاصر» در سال 1392 در سپهر فرهنگ ایران منتشر کرده است. اثر یاد شده پایان نامه دکترای نویسنده در دانشگاه تربیت مدرس بوده و پرسش اصلی آن متوجه چیستی تلقی و نقش جنسیت در شکل گیری نظامهای اخلاقی در دوره ساسانی تا پیدایش مکاتب فقه اسلامی در ایران است. بر همین اساس ساختار کتاب در دو بخش کلی بدین ترتیب سامان یافته است:

بخش نخست، «ایران دوره ساسانی» با هفت فصل (1. زن و جنسیت در ایران پیش از ساسانی 2. تحول در باورهای اسطوره ای و دینی 3. وضع عمومی زنان در دوره ساسانی 4. خانواده پدر سالار ساسانی 5. منابع اخلاقی دوره ساسانی 6. جنسیت در نظام های اخلاقی علمی و فقه زرتشتی 7. آموزه های سیاسی، اجتماعی)

 بخش دیگر «ایران پس از اسلام» با هفت فصل (1. زن و جنسیت در اسلام 2. زن و جنسیت در ایران پس از اسلام 3. منابع ادبیات اخلاقی در دوره اسلامی 4. فقه اسلامی 5. مکاتب فقهی6. فقه سیاسی 7. نتیجه گیری)

 بارها دوستان خواسته اند با نام عرفان پژوهان آشنا شوند؛ نام برخی از اهل تحقیق و تدقیق را که عمر در پای دانش صرف کرده اند برای بررسی و استفاده از آثارشان یاد می کنم؛ شاید که سودآفرین باشد:

آغاز: انسان، زندگی؛

چندی گذشت، زان میان تنی چند از آنان راهی یافتند برای کاری کارگر، تا کارشان پیش برود،

 جادُوی نامش کردند؛

چندی گذشت، پرسشگرانی چند از جادوان پرسیدند و پرسیدند، آنان را ناتوان دیدند!

  پرسش­گری و پاسخهای خود را اندیشه و فلسفه نامیدند.

جادوان در پی کاربست بودند و دانشی کاربردی و عملی می خواستند، فلسفیان، رخنه­های

 جادوان می­جُستند! به اساطیر و ادیان و دانش نظری، قوت گرفتند و جادوان را سوختند.

چندی گذشت، ورق برگشت!


یادداشت زیر در صفحه حکمت روزنامه ایران، یکشنبه 26 خرداد 1392 منتشر شد. 

از گفتار جلال عارفان، مولوی عاشقان (د 672ق) توضیح و تفسیری شیوا درباره­ی بیتی که در مکتوبات احمد غزالی (د 520 ق) آمده بر جای مانده است. احمد غزالی در سوانح العشاق فصلی در «ملامت (1)» سخن دارد؛ ملامت بر خلق و ملامت بر عاشق و ملامت بر معشوق که چیزی جز عشق بر جای نمی­گذارد، چرا که غیرتِ عشق، راهی بر دیگری نمی­نماید؛ ولی کار به اینجا ختم نمی­شود و در نهایت شمشیر ملامت بر عشق هم کشیده می­شود و کمالِ کمال آن است که او هم خود بر جای نماند(2). بیتی که احمد غزالی از پیشینیان درود خدا بر ایشان- نقل می­کند این است:

ولیکن هوی چون به غایت رسد

شود دوستی سر به سر دشمنی

کسانی که گرد مولوی بودند از او پرسیدند که تفسیر این بیت چیست؟ و او در پاسخ گفت که:

«عالمِ دشمنی تنگ است نسبت به عالم دوستی؛ زیرا از عالمِ دشمنی میگریزند تا به عالم دوستی رسند، و هم عالم دوستی نیز تنگ است نسبت به عالمی که دوستی و دشمنی از او هست می­شود و دوستی و دشمنی و کفر و ایمان موجب دُویی است زیرا که کفر انکار است و منکَر را کسی میباید که منکِر او شود و همچنین مقرّ را کسی میباید که بدو اقرار آرد؛ پس معلوم شد که یگانگی و بیگانگی موجب دُویی است و آن عالم ورای کفر و ایمان و دوستی و دشمنی است و چون دوستی موجب دویی باشد و عالَمی هست که آنجا دویی نیست، یگانگی محض است، چون آنجا رسید، از دویی جدا شد. پس آن عالم اوّل که دویی بود و آن عشق است و دوستی به نسبت بدان عالم که این ساعت نقل کرد نازل است و دون. پس آن را نخواهد ودشمن دارد.»(3)

پس عارفان در مقامی هستند که ایشان را علمی نیست و غیری نیست و عاشقی­ای نیست و معشوقی نیست و بالاخره حتا عشقی هم نیست؛ از این جهت در اینجا عارفان حکمی را دارند که کودکان و دیوانگان و خفتگان به هنگام دیدن خواب! این مقام و بیان­هایی که عارف در آن داشته سبب آن شده که شماری شتابان بدون توجه به زمینه و مقام عارفان خرده­گیری کنند که آنها به اباحه­گری و هوی و هوس افتاده­اند و فرقی بین کفر و ایمان یا دوستی و دشمنی با حق نگذاشته­اند و بر همین اساس شنوایی خود را نسبت به آوای خوش حقیقت از دست دهند. این در حالی است که ماندن در این عالَم کثرت­، و مشغول به غیر حق بودن برای ایشان هوی و هوس است و زمانی که هوی (میل به اسفل به جای میل به اعلا) پایان یابد، «شود سر به سر دوستی دشمنی».

پی نوشت­ها:

1. ملامت، به معنای سرزنش و نکوهش است و ملامتیه، کسانی بودند که به جهت اخلاص یا دفع شهرت و عواملی دیگر از سرزنش سرزنش­گران باکی نداشتند و گاه از آن استقبال هم می­کردند. یکی از مراکز اصلی ایشان خراسان در قرون سوم تا پنجم بوده است. (ر.ک به : المائدة، 54؛ عفیفی، ابوالعلا، رساله­ی ملامتیه، صوفیه و فتوت، ترجمه نصرت­الله فروهر، تهران، الهام، 1376؛ گولپینارلی، عبدالباقی، ملامت و ملامتیان، ترجمه توفیق سبحانی، تهران، روزنه، 1378.)

2. ر. ک به: غزالی، احمد، مجموعه آثار فارسی احمد غزالی، به کوشش احمد مجاهد، تهران، موسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1376، صص 112- 117.

3. مولوی، جلال­الدین محمد بن محمد، فیه ما فیه، به کوشش بدیع­الزمان فروزانفر، تهران، موسسه انتشارات نگاه، چاپ چهارم، 1389، ص 215.

    جالب است! آنچه که در دین زرتشت به عنوان «راه راستی» یاد شده در اسلام هم شعار و دعای روزانه مسلمانان است. در اسلام واجب است که در هر شبانه روز ده بار از خدا در خواست شود که خدا مرا به راه راستی رهنمون باش.

    - اهدنا الصراط المستقیم. (الحمد، 6) 

    - راه در جهان یکی است، و آن راه راستیست. (بند آخر یسنا)


نوشته زیر بخشی کوتاه از مقاله ای است که در اسفندماه 1391 در ویژه نامه عرفانی- فلسفی روزنامه ایران به نام روشنایی چاپ شد و موضوع آن چگونگی رفع اختلافات پیش آمده در میان  ایمانیان است.

 

    نه فقط در روزگار ما که در هر زمان و زمینی که نام فرهنگ و فرّهی بر تاریخشان است و اسم دین و مذهب بر زبانشان، در روزگاری که دانستنِ آدمی بر بودنِ آن پیشی گرفته و دارایی انسان، به خصوص برخورداری­اش از قدرت و ثروت بر کمال و فرّهیِ ذاتش چیره شده، اختلاف­ها و نزاع­ها و کدورت­های قلبی و دشمنی­ها فراوان شده است؛ اینجا است که یادداشتِ رسم و آدابِ کمال اهل صفا و وفا و اهل معرفت و الوهیت در برکندن بیخ درخت دشمنی و برآوردن نهال دوستی نه تنها خاطره­ی ایشان بلکه سرمشق و یادآور آدمیت است. گذشت از بدیها و پاسخ دادن آنها به نیکی­ها، «اصلاح ذات البین(سازش دادنِ چالش­گران)» و دفع و رفع کدورت­ها مواردی است که همه­ی انسان­های نیک به آن آگاهی دارند، ولی فضای اجتماعی و جریان­های خصومت­زای خشونت­آفرین گاه راه را بر ایشان تنگ می­کنند و تاریک می­نمایند، چندان که این رفتارهای نیک از دست می­رود و دیده نمی­شود و آتش دشمنی و دشمن­تراشی ریش و ریشه­ی خود ایشان را علاوه بر دیگران می­سوزاند.