برابری، قانون و آزادی
از بین ایده ها و مفاهیمی که از جریان مشروطه برای نوخواهی و تجدد در بین ایرانیان مطرح شد، صدای چند واژه بلند تر از همه به گوش می رسید؛ اول از همه آزادی و حریت بود که از شدت استبداد و خودکامگی که در اجتماع ایرانیان وجود داشت آزادی را شیرین ترین میوه دنیای جدید جلوه می داد ولی دلدادگی به آزادی از همان گونه عشق هایی بود که در آغاز آسان و خوش می نمود و در پیمودن راه مشکلها و دشواریهایی هولناک مردم ایران را به خود وامی داشت و چون این ایده ها بی ریشه و پشتوانه اجتماعی خود به ایران رسیده بود درنگ و توقفی می کرد که بی مانند به سکته نبود و تحرک اجتماعی نوگرایان را درست مثل یک آدم سکته ای از کار می انداخت. پس از آزادی، برابری و مساوات هم از گفتمان مترقی و نوخواه فرانسه به فارسی ترجمه شده بود و با آنکه اصلا با جامعه سرتاپا نابرابر قرابتی نداشت صدایش اگر چه کم فروغ تر شنیده می شد و هنوز هم با آنکه هر دو ارزش یاد شده به عنوان برساخته هایی مهم در زندگی انسان امروز مطرح اند برای بسیاری از ایرانیان روشن نشده که معنای درست و نادرست هر کدام چیست و از محل بحث این نوشته خارج است. برابری با تعبیر «نفی تبعیض» به ویژه در حقوق عمومی در قانون اساسی درج شد. اما برابری به چه معناست؟ برابری دست کم سه معنای موجه دارد:
1. برابری در برخورداری از کرامت انسانی و احترام بشری
2. برابری در فرصتها
3. برابری در حق تعیین سرنوشت که این مهمترین معنای برابری است.
رستگارترین ایده و برساخته ای که در جوامع صنعتی و برخوردار از فراوانی ناشی از آن در دوره مشروطه طرح و پذیرفته شد، قانون بود. قانون در دنیای سنت ناشی از قدرت قاهره و مرادف با فرمانِ فرمانده ای مقتدر بر کرسی می نشست اما به معنای امروزی قانون، دستور حکومتی است که بر اساس قراردادی اجتماعی ناشی از گفتگو بر سر قاعده هایی از گذشته، حال یا آینده مبنای رفتار اجتماعی قرار می گیرد. قواعد گذشته می تواند ناشی از فرهنگ و آداب و رسوم و تجربه زیسته مردم باشد و قواعد حال می تواند برآمده از خواسته ها و ملاحظات درزمانی بوده و بالاخره قواعد آینده می تواند با توجه به ملاحظات آینده همچون تغییرات اقلیمی یا دیگر پیش بینی های علمی در مصرف انرژی و منابع باشد.
مسئله بعدی آن است که حکومت یا انسان هایی می توانند از قانون سوء استفاده کنند و آزادی به ویژه آزادی بیان با تفکر انتقادی بتواند جلوی سوء استفاده از قانون را بگیرد و قدرت را مهار و کنترل کند و از سوی دیگر می توان از آزادی هم سوء استفاده کرد. اینجاست که بیان اینکه آزادی همراه با مسئولیت است تنها اندرزی اخلاقی می نماید و اجتماع نیازمند آن است که با قانون، جلوی سوء استفاده از آزادی را بگیرد. رسیدن به مرزها و حدود آزادی با توجه به رنج ها و زیان هایی که می آفریند تعیین می شود. این هم قابل مناقشه خواهد شد برای نمونه رفتاری می تواند حساسیت اقلیتی را برانگیزد تا آنجا که منجر به کشتار یا اعتراض زیان بخش آنها شود و اگر قرار باشد به خاطر رنجش اقلیتی، قاعده گذاشته شده و منجر به قانون شود با استبداد اقلیت روبه ور خواهیم شد. در اینجا است که اخلاقِ آزادی بیان روح زندگی متوازن بین آزادی و قانون یا بین آزادی بیان و فایده گرایی شمرده می شود. زمانی که در بیان کرامت انسانی و احترام کسی رعایت نشود به ناسازی و ناسازگاری نزدیک می شویم. نشانه های این امر باید در پذیرش دیگری دیده شود و گفتار با طرد و نفی و راندن همراه نباشد. این در حالی است که مردم در مناظره های سیاسی در سراسر جهان همچون گذشته جذابیت را در میدان گلادیوتورها یا خروس جنگی ها می بینند این درست است که آن چنین نبردهایی بیشتر دیده می شود ولی حقانیت در آن میدان تعیین نمی شود. اعتبار و منطق یا مشروعیت گفتار سیاسی نه در یک ساعت مناظره نمایشی بلکه در کیفیت گفتار و رفتار و با تأمل و دیدن استدلال و محتوای سخن سنجیده خواهد شد.
برای سوق دادن جامعه به سوی آزادی باید بسترش در جامعه فراهم شود و به نظر من هنوز آن بسار در جامعه ی ایران فراهم نشده است