شبکه من و تو: محرومیت فرهنگی یا نابینایی فرهنگی؟!
روانشناسی اجتماعی، دامنه ای مشترک بین علوم اجتماعی و روانشناسی است که به بررسی رفتار مردم در جمعیتی مشخص می پردازد و خود شامل مجموعه هایی همچون روانشناسی فرهنگ، روانشناسی دین و معنویت و روانشناسی سیاسی است. ژان دورتیه Jean-Francois Dortier مهمترین موضوع های این دامنه را «گرایش ها و هنجارهای اجتماعی، هویت و نقش های اجتماعی، مکانیسم های تاثیر یا نفوذ، طرز تشکیل تصاویر ذهنی و اجتماعی» دانسته است. (1) در اینجا با بررسی سوگیری رسانه ای از رسانه های ایرانی به تعریف و پیامدهای نابینایی فرهنگی و محرومیت فرهنگی خواهیم پرداخت.
رسانه ای که هر دم می کوشد با نفرت پراکنی، توهین و نابینایی فرهنگی بخشی بزرگ از جامعه ایرانیان شیعه را نادیده بگیرد چگونه دم از دموکراسی و مبارزه با فاشیسم می تواند بزند؟! این محتوا خود زمینه ساز تحقیر فرهنگی، حاوی خشونت کلامی و در آینده تبعیض و جرم و جنایت نسبت به مخاطبان همین جامعه است. فاشیسم مگر چیست جز همین نابینایی فرهنگی و سیاسی و ندیدن دیگری؟! دیگری ای که مانند ما رفتار نمی کند ارزش هایی غیر از ما دارد و افکاری دیگر را در پیش گرفته است. پایه دموکراسی نفی پدیده های فرهنگی مختلف نیست، پذیرش دیگری و حق او و احترام به او است تا آیین و مسلک خود را داشته باشد. نابینایی فرهنگی خود در پیوند با اصطلاحی دیگر است که از آن با عنوان «محرومیت فرهنگی cultural deprivation» یاد می شود که در سه جنبه و صورت از آن یاد می شود:
«1. نبود فرصت برای برخورداری از محصولات فرهنگی ارائه شده در جامعه بزرگتر، به علت عواملی همچون محرومیت اقتصادی، شرایط زیستی زیر استاندارد، یا تبعیض؛
2. عدم شناسایی و عدم همانندسازی با میراث فرهنگی خود، به علت جذب در فرهنگ بزرگتر یا غالب؛
3. نبود پدیده های برانگیزنده و جذاب فرهنگی در محیط فرد.» (3)
چنین رفتاری چه آشکارا از سوی بنیادگرایانی مسلمان همچون داعش، طالبان، القاعده یا تندروهای داخل کشور خودمان باشد چه از سوی رسانه ای که خود را در سویه مبارزه با آنها نشان می دهد نکوهیده است و جدای از نادیده گرفتن بخشی از میراث فرهنگی اجتماع ما، منجر به باز تولید خشونت و تکرار چرخه جرم و جنایت می شود.
رفتار سیاسی ایرانیان بسیار پیچیده است و اگر در پی مرگ دلسوز خانم مهسا امینی اعتراضهایی گسترده در پی داشت و برخی از گروه های اپوزیسیون به این امید رسیدند که می توانند در ایران اثری داشته باشند اما با عملکرد بد و ضعیف و محتوایی چنین کژ و ناراست این پیام را به ایرانیان داخل کشور دادند که آنان نیز نمی توانند نماینده اراده و خواست اکثریت باشند و عامل رفتارهای سیاسی ایرانیان رسانه هایی این چنین نبودند و نیستند. گروه ها و رسانه هایی همچون من و تو و اینترنشنال و حتا بی بی سی از 17 شهریور 1402 تا 27 شهریور با پمپاژ گسترده و غیرحرفه ای کوشیدند باز هم مردم ایران را در سالگرد اعتراضهای زن، زندگی، آزادی به خیابان بیاورند و در شهریور 1402 شکست خوردند تا شاید با تحلیل و دانشی دقیق تر بتوانند با مردم ایران رابطه برقرار کنند. خودشان را بازشناسی کنند و مخاطبشان را هم بازشناسی کنند که چگونه رفتار می کند شاید در آینده بتوانند به راستی و درستی پایبندتر باشند که «راه در جهان یکی است و آن راستی است.» (اوستا؛ قرآن کریم: الفاتحة، 5)
منابع:
1. علوم انسانی گستره شناختها، ترجمه مرتضی کُتُبی و همکاران، نشر نی، 1390، ص 206.
2. فرهنگ توصیفی انجمن روانشناسی آمریکا APA، تهران، نشر ارس، 1391، ج1، ص 460.
3. همان.
4. همان، ص 482.