روانشناسی دین: تجربه دم مرگ 2
برنارد اسپیلکا Bernard Spilka زاده به سال 1926، استاد دانشگاه دِنِور در آمریکا را می توان دانشمندی برتر در روانشناسی دین در 100 سالی که گذشت دانست. او و همکارانش گزارشی سترگ از پژوهش های تجربی انجام شده در قلمرو روانشناسی دین و معنویت را فراهم کرده اند. روانشناسی نیایش نیز به گونه ای ویژه از جمله دامنه هایی بود که او و همکارش کوین لَد در کاری جداگانه نگرش علمی به این رفتار را بررسی کرده بود. گزارش فشرده برنارد اسپیلکا و همکارانش از تجربه دم مرگ بدین قرار است:
جستجوی شواهد جاودانگی
اندیشه نابودی مطلق انصافاً برای اکثر مردم هولناک است؛ از این رو نیاز به این که خود را متقاعد کنیم که زندگی حقیقتاً هرگز به پایان نمی رسد در همه عرصه ها از عرصه های اومانیستی گرفته تا علمی، بشدت وجود دارد. اکثر مردم نوید مذهبی جاودانگی را بسیار جدی می گیرند.
انبوه ادبیات روانشناختی شاهد این مدعاست که ادراکات و شناختهای ما متأثر از عقاید، ارزشها، انتظارات و امیال ماست وقتی انگیزه سخت قوی باشد به سراغ اطلاعاتی میرویم که معتقدات ما را تقویت می کنند و معمولاً استنباطهایی می کنیم که فراتر از داده های مربوط است. این قضیه شاید بیش از هر جای دیگری در نحوه رویارویی ما با مرگ صادق است ما نومیدانه می خواهیم باور کنیم که زندگی باید پس از مرگ ادامه یابد و به هر نشانه ای چنگ می زنیم تا ثابت کنیم که این فرض حاوی حقیقت مطلق است تصویر واضح این تمایل را میتوان در جهشی اعتقادی از تجربه های دم مرگ ان دی ای ها) و امکان ارتباط با مردگان تا وجود زندگی پس از مرگ یافت هر چند این پدیده ها مسائل کلامی جالبی را پیش می آورند از این جهت با تفکر مذهبی سازگارند اینها دلالت دارند بر این که افراد یکباره نمی میرند و از حلیه وجود عاری نمی شوند بلکه دگرگون می شوند و از این امکان برخوردارند که ارتباط خود را با زندگان حفظ کنند.
تجربه های دم مرگ
بررسی پدیده ای به نام اندی ای تجربه دم (مرگ) رسماً از سال ۱۹۸۲ آغاز شده است که انجمن پژوهش فراروانی بنیاد نهاده شد. بی تردید این پدیده مردم را از عهد باستان مجذوب خود کرده است (بلکمور، 1991)
مفهوم ان دی ای near-death experince (تجربه دم مرگ؛ تجربه نزدیک به مرگ) در دههٔ ۱۹۷۰ بسیار رواج یافت چندان دشوار نبود که بسیاری از مردم تعبیر دم مرگ را به معنی «پس از مرگ بگیرند. عموماً عقیده بر این بود که هر کس تجربه دم مرگ دارد لابد مرده و به عرصه ای از زندگی پس از مرگ وارد شده و سپس بازگشته است تا به دیگران بگوید که بر او چه گذشته است. وقایع خارق العاده را هیچ چیز نمیتواند به اندازه پشتیبانی متخصصان از آن رویدادها مشروع و موجه جلوه دهد. کتاب زندگی پس از زندگی نوشته روانپزشک ریموند مودی (۱۹۷۶)، چنین کاری کرد و در نتیجه مودی بسیار معروف شد. از دید انتقادی تبیین های منطقی و سایر تبیین ها فقط در برخی بخش های کتاب قابل پذیرشند.
نظرسنج سرشناس جُرج گلوپ کوچک و همکارش ویلیام پروکتر (۱۹۸۲) مشخص کردند که ان دی ای ها یا به اصطلاح آنها تجربه های آستانه مرگ بسیار شبیه تجربه های عرفانی و دینی اند، از این جهت که همگی ممکن است هنگامی دست دهند که زندگی سخت به خطر می افتد. آنان حتا هفت وضعیت را بر می شمرند که به ایجاد چنین تجربه هایی می انجامد چنان که در جای جای این کتاب اشاره کرده ایم به یاد داشته باشید که دست کم یک سوم جمعیت ایالات متحده گزارش می دهند که تجربه های عرفانی داشته اند و در میان افراد مذهبی این درصد بسیار بالاتر است بر اساس گزارش گلوب و پروکتر ۱۵ درصد پاسخگویان مدعی بودند که ان دی ای داشته اند بررسی هویت مذهبی پاسخگویان نشان می دهد که کسانی که مدعی تجربه دینی اند احتمال بیشتری دارد که مدعی تجربه دم مرگ هم بشوند، و این قضیه ظاهراً درست است. گلوپ و پروکتر (۱۹۸۲) دریافتند که ۲۳ درصد کسانی که مدعی تجربه های دینی اند اظهار می کنند که تجربه دم مرگ هم داشتهاند این میزان ۸ بالاتر از رقمی است که برای کل مردم عادی ثبت شده است نوسان دیگر در این موضوع در همبستگی هایی آشکار است که پیوسته میان ان دی ای ها و عقیده به سایر پدیده های خارق العاده نظیر بشقاب پرنده ها تناسخ reincarnation، و احتمال ارتباط زندگان با مردگان یافت می شود.
گلوپ و پروکتر (۱۹۸۲) با روی آوردن به گروه خاصی که احتمالاً تجربه های دم مرگ را به دیده تردید می نگرند ـ یعنی دانشمندان گزارش دادند که ۱۰ درصد دانشمندان نیز مدعی اند که شخصاً با اندیای مواجه شده اند. گرچه ۳۲ به زندگی پس از مرگ عقیده داشتند فقط ۳ درصد گمان میکردند که براستی مواجهه ای فراطبیعی داشته اند دانشمندان کلاً مایل بودند که ان دی ای ها را از تصور زندگی پس از مرگ جدا کنند، و بسیاری از آنان میکوشیدند که درباره این پدیدها تبیین های نظری به دست دهند و آنها را نتیجه تغییرات فیزیولوژیک مربوط به شیمی مغز و کارکردی بدانند که بر اثر کمبود اکسیژن، داروی بیهوشی، یا فعالیت اندورفین ها endorphins روی می دهد. این هم مهم است که بسیاری از دین گرایان هم اکراه دارند از این که ان دی ای ها را گواه زندگی پس از مرگ بدانند.
هر چند اندی ایها را به پایان زندگی و به این نکته ربط می دهند که تجربه گر تصور می کند «مرده بوده است، شواهدی در دست است حاکی از این که آنچه در ان دی ای روی می دهد به هنگام مصرف مواد مخدر یا حتا در جریان عادی زندگی روزمره هم دیده می شود (بلکمور، ۱۹۹۱). تردید دیگری که درباره علل فراطبیعی ان دی ای ها پیش آمده ناشی از این حقیقت است که چنین تجربه هایی به مرور زمان تغییر کرده اند و مکان هم بر آنها تأثیر داشته است آسیس و هارالدسون، ۱۹۷۷؛ زالسکی، ۱۹۸۷). علاوه بر این که فردیت تا حد زیادی در این ماجرا دخالت دارد، تأثیرات فرهنگی هم آشکارا به چشم می آیند آسیس و هارالدسون، ۱۱۹۷۷ کاستنباوم، (۱۹۸۱) از نظر برخی از دین گرایان، این که در اندی ای ها تقریباً به کلی خبری از محتوای مذهبی نیست اصالت چنین تجربه هایی را مخدوش می کند این ادعا هم مطرح شده است که ان دی ای ها اغلب بر زندگی کسانی که چنین ادراکاتی داشته اند عمیقاً تأثیر نهاده اند (رینگ، ۱۹۸۴). گزارشها حاکی از تأثیراتی چون افزایش نگرانی و شفقت در حق جامعه، بهبود عزت نفس و تسلط درونی بیشتر است (رینگ، ۱۹۸۴).
می توان پرسید که آیا برخی ویژگی های تجربه گران آنها را مستعد برخورداری از ان دی ای ها نمی کند. کاستنباوم (۱۹۸۱) یادآور میشود که بسیاری از کسانی که مرده اند و دوباره به زندگی برگشته اند هیچ نوع تجربه دم مرگی را گزارش نمی کنند به علاوه مشخص شده است که ان دی ای ها انواع مختلفی دارند؛ برخی افراد مدعی اند که با یک نوع آن روبرو شده اند، حال آنکه عده ای دیگر اشکال مختلفی را توصیف می کنند. گرچه اکثر این تجربه ها مثبت تلقی می شوند ان دی ای های ترسناک یا منفی هم وجود دارند. سرانجام کسانی که اندی ایها را گزارش می کنند مستعد سایر تجربه های فوق العاده هم هستند کاستنباوم .(۱۹۸۱) این پژوهش آخری با توجه به مسائلی چون شخصیت، تلقین پذیری، ارتباط با واقعیت و مسائل دیگری از این دست راهی به سوی بررسی بیشتر چنین تجربه هایی می گشاید از پژوهش بینافرهنگی آسیس و هارالدسون (۱۹۷۷) فراوان یاد شده است. هرچند یافته های آن با سایر مشاهدات درباره ان دی ای ها سازگار است نوعی ابهام در این بررسی هست که در بخش عمده ای از پژوهشهای این حوزه دیده می شود قاب پژوهشی ۲-۸ شماری از مسائل را همراه با یافته های این پژوهش نشان می دهد:
این پژوهشگران کار خود را به عنوان نقطه اوج سه پیمایش مهم عرضه کرده اند: بررسی ای مقدماتی پیمایشی در ایالات متحده و پیمایشی که در هند صورت گرفت دو پیمایش اخیر مبنای بررسی تطبیقی نهایی بودند بررسی مقدماتی که در ۱۹۵۹ انجام شد دارای نمونه ای شامل ۵۰۰۰ پزشک و ۵۰۰۰ پرستار بود. در این بررسی می خوانیم که ۶۴۰ تن از عده مذکور پرسشنامه های خود را برگرداندند. اینها مجموعاً ۳۵,۵۴۰ مشاهده را گزارش کردند ص) (۲۷ به عبارت دیگر، نرخ بازگشت پرسشنامه ها ۶/۴، بود که دیگر نمی شد به این مقدار اندک عنوان «مشاهده گران پزشکی» را اطلاق کرد. با این حال تلاش شده است که این ارجاع به بیش از ۳۵۰۰۰ داده واجد اعتبار دانسته شود اما خود این داده ها هم تا حد زیادی فاقد تعریف اند به هر تقدیر نرخ بازگشت پاسخ وقتی تا به این حد کم باشد در تعمیم پذیری اطلاعات تردید قابل ملاحظه ای ایجاد می کند ظاهراً ۱۹۰ مورد «جالب» از طریق پرسشنامه و مصاحبه تلفنی پیگیری شد اما ابهام باز هم پابرجاست با توجه به استفاده از پرسشنامه و نرخ پایین ،برگشت این هم روشن نیست که فرمهای برگردانده شده همگی کامل شده باشند. از این مسأله سخنی به میان نیامده است.
«مایه» اصلی کار این پژوهشگران بررسی های بعدی در هند و ایالات متحده است. در ایالات متحده، پرسشنامه های پستی برای ۲۵۰۰ پزشک و ۲۵۰۰ پرستار ارسال شد نرخ برگشت ۲۰ یا ۱۰۰۴ پاسخ بود در هند از شیوه شخصی تری استفاده شد؛ ۷۰۴ متخصص پزشکی پاسخ دادند که به گفته مؤلفان شامل کل کسانی بودند که مورد پرسش قرار گرفتند. متأسفانه باز هم فقدان دقت علمی هم در توصیف نمونه گیری و هم در توضیح پاسخها دیده می.شود لیکن تلاش می شود داده هایی فراهم آیند که برخی از آنها جالب و احتمالاً اگر بررسی مربوط به هند و ایالات متحده را از نظر مذهبی مقایسه کنیم مقوله های مورد استفاده اغلب فاقد صحت لازم اند کاملاً منطقی است که ببینیم فقط پاسخگویان هندی چهره های مجسم شیوا، راما و کریشنا و آمیزه ای از مریم و کالی و دورگا را در نظر می آورند. اگر تفسیر ما از این مورد اخیر درست باشد باید گفت در آن موجودات مسیحی و هند و به هم در آمیخته اند. این قضیه در مورد قدیسان و گوروها (مربیان سلوک هندویی) و «شیاطین» و «دیوان» هم صدق می کند نکته بسیار جالب توجه برای ما این است که از میان ۴۱۸ چهرۀ مجسمی که دیده شدند فقط ۱۴۰ تای آنها موجودات مذهبی بودند. از میان چهره هایی که پاسخگویان ایالات متحده دیدند فقط ۱۲ جزو چهره های مذهبی بودند. مقدار مشابه برای نمونه هندی ۳۷/۵ درصد بود.
این پژوهش برای فرضیه سازی و آزمون پردازی سودمندتر است تا برای استنباط های پایا و معتبر جنبۀ ذهنی آن مستلزم بررسی همه جانبه و دقیق است انتظارات و ارزشهای پژوهشگران و مفسران ان دی ای ها در ایجاد سوگیری بسیار مؤثر است گرچه تصور بر این است که چنین کارهایی به لحاظ علمی دقیق اند دریچه ای برای فهم پدیده ای جذاب گشوده شده است. لیکن، تا به امروز بیشتر حرف و حدیث بوده است تا پژوهش محض (بیلی و پیتس، ۱۹۹۶).
شور و علاقه آغازینی که در دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ به ان دی ای ها نشان داده شد اکنون فروکش کرده است. تفسیرهای بسیار گوناگونی دربارۀ این تجربه ها صورت گرفته است برخی آنها را دلیل زندگی پس از مرگ و عده ای دیگر جزو تجربه های معنوی دانسته اند و برخی هم اینگونه تجربه ها را در حیطه ضمیر هشیار و کارکرد مغز تحلیل کرده اند. دیدگاه روانشناختی ما بر آن است که شق اخیر از لحاظ رویکرد علمی در قیاس با دو تفسیر نخست اهمیت بیشتری دارد.
منبع:
اسپیلکا و همکاران، روانشناسی دین با رویکرد تجربی، ترجمه محمد دهقانی، انتشارات رشد، تهران، 1390، ص 290_295.