یادداشت های دکتر محی الدین قنبری

درباره دین و فرهنگ: برای آگاهی، برای بهی

یادداشت های دکتر محی الدین قنبری

درباره دین و فرهنگ: برای آگاهی، برای بهی

سلام خوش آمدید


حکیم دلیر، عبیدالله زاکانی (772 ق)، از پیشگامان نقد اجتماعی و طبقات و اصناف مردم به ویژه بزرگان اجتماع بود. آنچه که در اینجا می بینید گزارشی از نقد و هزل او درباره قضات و داورانی است که باید مرهم زخم باشند و داد مردم بدهند. عبید خود مدتی در قزوین منصب قضا داشت و البته چندان در آن نماند و خب به آنچه در نقدش گفته خود در بندش هم بوده است.

القاضی: آن که همه او را نفرین کنند

المُندَفه [گاله، پنبه زده شده]: دستار قاضی

العذبه: دم او

نایب القاضی: آن که ایمان ندارد

النواب: جمع آن

الوکیل: آن که حق را باطل گرداند

العدل: آن که هرگز راست نگوید

المیانجی: آن که خدا و خلق از او راضی نباشند

المُبرِم [ملال آور]: پیاده قاضی

اصحاب القاضی: جماعتی که گواهی به سلف فروشند

قوم میشوم: خویشان او

طالب الزر: هم نشین او

البهشت: آنچه نبینند

الحلال: آنچه نخورند

مال الایتام و الاقاف: آنچه برخود از همه چیز مباح تر دانند

چشم قاضی: ظرفی که به هیچ پر نشود

الوخیم: عاقبت او

المالک: منتظر او

الدرک الاسفل: مقام او

بیت النار: دارالقضا

عتبة الشیطان: آستانه آن

الهاویه و الجحیم و سقر و السعیر: چار حد آن

الرشوه: کارساز بیچارگان

السعید: آنکه هرگز روی قاضی نبیند

شرب الیهود: معاشرت قاضی

المعرف: بعد از عزلِ مردک بی شرم

المعلم: احمق

الندیم: خوشامدگو

الروباه: ملازم امرا و خواتین

الشاعر: طامع خودپسند


(جاودانه عبید، به کوشش محسن قشمی ص 319 و 320 به نقل از اخلاق الاشراف عبید زاکانی [سده هشتم قمری])


                                         با قدردانی✨ برای دادگران مهربان و دانا🌹

🙏🏿🌹🌿

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی