آدمهای نمایشی
آدمهای نمایشی پس از نمایش تمام می شوند!
آدمهای نمایشی را چگونه می توان شناخت؟
راستش این است که آدمهای نمایشی هم برای جامعه کارکرد دارند. آنها می توانند به جای یک خوراک خوب که با دقت و تشریفات و هنر برای خواهانش ارائه شده است، خوراکی فست فودی با کیفیتی نامعلوم به شما ارائه دهند. بالاخره این خوراکها هم خرندگان و خورندگان خود را دارند؛ همه که در یک سطح نیستند.
- آدمهای نمایشی بی تبارند!
آنها به شما نمی گویند کجا و چه زمانی آموزش دیده اند.
کافی است از آنها بپرسید که کجا و در چه زمانی و در چه رشته یا زمینه ای آموزش آنچه ارائه می کنند را دیده و گذرانده اند؟ آنها نخوانده استاد می شوند و خیلی هم زود استاد می شوند.
اکنون هر خوراکی ای که می خرید بر اساس حقوق مصرف کننده باید مشخص کند که از کجا آمده و تولید شده است؛ ولی آدمهای نمایشی هرگز مطرح نمی کنند که کجا و چه زمانی و چگونه آموزش آنچه را که ارائه می کنند دیده اند و حتا برخی که مخاطب خود را احمق تر از آنی که هست تصور می کنند چنان خطاب می کنند که نظر کرده هستند و از آغاز کودکی برگزیده و ستوهیده خدای بوده اند.
- آدمهای نمایشی حال نوشتن ندارند!
بیشتر حرف می زنند تا اینکه بنویسند و اگر هم بنویسند اهل نوشتن در دفتر خودشان و برای پیروان خودشان هستند. نوشتار نوعی سند است و آنها نمی خواهند مورد ارزیابی قرار گیرند و سخنانشان در جامعه مورد نقد جامعه علمی هر زمینه ای که در آن باره سخن می گویند قرار گیرد.
- آدمهای نمایشی جهان شمولند!
آنها در یک زمینه یا دو زمینه یا چند دامنه مشخص کار نمی کنند. آنها در هر موردی سخن می گویند. یک بار درباره دین و عرفان، یک بار درباره هنر و سینما، یک بار درباره سیاست و فعالیتهای سیاسی؛ چیزی نیست که اگر بخواهند درباره آن سخن بگویند نتوانند جلوی خود را بگیرند. اقیانوسهایی هستند به عمق یک بند انگشت یا یک وجب و البته آبشان تار و کدر است.
- آدمهای نمایشی با دیگری قهر اند و کسی جز خودشان را نمی شناسند!
آنها گوش هایی کوچک و دهانهایی باز دارند. کتابها و نویسندگانی که پیش از آنها در یک موضوع کار شده را نمی بینند و معرفی نمی کنند. شخصیتهایی که در یک زمینه سالها کار می کنند را کاری ندارند و در مجالسشان انگار در جهان این خودشان هستند که به یکباره ظهور کرده اند. این هم نوعی دیگر از بی تباری بی بوته ای است. نه موافقان دیدگاههای خود را نام می برند و نه سخن مخالفان دیدگاههای خود را به احترام و دقت بررسی و معرفی می کنند.
- آدمهای نمایشی یقین اضافه دارند!
آنها اهل پرسشگری و احتیاط و دقت و دیدن تبصره ها و استثناها نیستند. با یقینی سخن می گویند که گاهی خودشان هم باورشان نمی شود. حال آنکه اعل دانش با دقت و احتیاط گام برمی دارند و هنرشان یکی آن است که بدانند چه نگویند و چگونه نگویند.
- برخی از بارزترین انسانهای نمایشی در روزگار ما کسانی هستند مانند حسن عباسی که دیپلمه است و خود را دکتر می خواند. یادم هست که وقتی دانشجو بودم (اواخر دهه 70) او هم می خواست در دانشگاه آزااد تهران شمال فلسفه غرب بخواند و دانشجو بود و گزارشی از اینکه کارشناسی اش را گرفته باشد در دست نیست!
علی اکبر رائفی پور هم یکی دیگر از همین ها است!
یا همین آقای محمدعلی طاهری بانی عرفان حلقه هم از این قبیل آدمها است و همه مشخصه های بالا را دارد.
دوستان و دانشجویان دقت بفرمایند که باید که نیک بنگرند که چه خوراکی دارند! عمر عزیزتر از آن است که هر بی اساسی را پایه کنند و آلودگی های استفاده از چنین آدمهایی کم نیست. آلودگی به سطحی نگری، به یقینهایی باد آورده و یک لحظه ای و گاهی هم در پی آن به خشونتهایی رنج آفرین.