شکار دین
برای زنده ماندن به غذا نیاز داشتند، گاهی گیاهان و گاهی جانوران غذای آدمیان بوده اند؛ یافتن غذا آسان نبود؛ منابع غذایی مانند امروز متنوع و فراوان نبود. شکار نخستین شغل و برترین حرفه ایشان شد و صدها سال بدان مشغول بودند. چندی نگذشت که فرهنگ و آدابی پیدا کرد و مهارت و افتخاراتی به همراه آورد. پوست حیوانات را می کندند و در خانه ی خود می آویختند و این نشان پیروزی و دلیریشان بود. نشان بودنشان. فرهنگ شکار یکی از بنیادی ترین رفتارهای آدمیان را برساخته است.
پیام آمد؛ پیامبر آمد؛ دین آمد که یکدیگر را شکار نکنید، بیش از حد شکار نکنید، بی یاد خدا شکار نکنید و جهت و سویه بودنتان به سوی او باشد. دستورهایی متعالی برای شکارچیان، فرصت طلبان، منفعت طلبان و خودخواهان.
شکارچیان دین را نیز شکار کردند، پوستش را کندند و به دیوار آویختند و گفتند که آن از آنِ ماست؛ برای ماست؛ ما خود حافظان آنیم. تابلوها همان پوستهای آویخته پیشین اند و از روی آنها ساخته شده اند. دین پوستی شد و پیام تابلویی شد و شکارچیان ماندند؛ پیامبر رفت!
با تشکر استاد